header
فیلترها

دسته بندی

نوع مقاله

نویسنده

1 مقاله از 1

اصول و مبانی تدوین در سینما

در خصوص اصول تدوین در سینما، پیش از آنکه تداوم نهایی یک فصل به دست آید، تدوینگر معمولاً طی دو مرحله جداگانه روی دست‌مایه‌اش کار می‌کند. 

اول، فیلم‌های گرفته شده را تدوین اولیه ]راف کات[می‌کند به صورتی که نماها، مطابق متن فیلمنامه، پشت‌سرهم شوند و فیلم، معنا پیدا کند و تغییر نماها از نظر مکانیکی هموار باشد. 

دوم، دست‌مایه را بازنگری می‌کند تا تداوم نسخه اولیه تدوین شده، پالوده شود. چنان که هم از نظر دراماتيك و هم از نظر فیزیکی شکل متناسب و شایسته‌ای پیدا کند. 

بعضی نویسنده‌ها بین این دو مرحله تمایز قائل شده و اولی را برش و دومی را تدوین خوانده‌اند. اما این دو اصطلاح در تداول به‌جای یکدیگر هم به کار می‌روند. طوری که قائل‌شدن تمایز بین آنها احتمالاً بیش از آنکه موضوع را واضح‌تر کند، ایجاد آشفتگی خواهد کرد. بااین‌وجود بد نیست ما هم این دو مرحله در تدوین را جداگانه بررسی کنیم. زیرا مسائلی که مطرح می‌کنند، تا حدی با هم تفاوت دارند. 

هدف اصلی از سرهم کردن نماها در تدوین اولیه، ایجاد تداوم قابل‌فهم و هموار است. برش هموار یعنی پیوند دو نما به صورتی که تغییر حاصل، لرزش محسوسی به وجود نیاورد و توهم تماشاگر را در دیدن قطعه مداومی از رویداد مختل نکند. 

مثال خیلی ساده‌ای می‌زنیم: 

اگر از نمای دور، هنرپیشه‌ای که کنار بخاری ایستاده است مستقیماً به نمای متوسط همان هنرپیشه در حال استراحت بر روی مبل بِبُریم، این تغییر به‌هیچ‌وجه قابل‌قبول نخواهد بود؛ چراکه تماشاگری که آن را می‌بیند، بی‌درنگ متوجه خواهد شد که شاهد قطعه مداومی از يك رویداد نیست و توهم از بین خواهد رفت.

این نمونه نشان می‌دهد که فرایند برش هموار، تابع چند اصل است که در ادامه این اصول تدوین در سینما را شرح می‌دهیم.

انطباق رویداد‌های پیاپی

نخستین اصل از اصول تدوین در سینما، انطباق رویداد‌های پیاپی است. به عبارتی اولین چیزی که برای تداوم هموار لازم است، آن است که رویدادهای دو نمای پیاپی از يك صحنه باید با هم انطباق داشته باشند. 

 در جریان فیلم‌برداری، کارگردان به کمک منشی صحنه، باید مراقب باشد که اگر صحنه‌ای از چند زاویه فیلم‌برداری می‌شود، پس‌زمینه و محل بازیگران در برداشت‌های مختلف تغییر نکند. بدیهی است اگر در نمای عمومی يك اتاق، بخاری‌دیواری شعله‌ور باشد و در نمای متوسط بعدی آتش نداشته باشد، برش از یکی به دیگری سبب خواهد شد که حالت کاذبی به وجود آید. 

البته ثابت نگاه‌داشتن وضع پس‌زمینه دکور در سراسر یک‌رشته نماهای پی‌در‌پی، مسئله نسبتاً ساده‌ای است. جنبه مشکل‌تر همین مسئله، آن است که رویداد و حرکت نشان‌داده‌شده در نماهای پیاپی دقیقاً به‌صورت مداوم حفظ شوند. اگر هنرپیشه‌ای در یك نما، حرکتی را شروع کند - مثلاً دارد دری را باز می‌کند - آن حرکت در نمای بعدی باید درست از جایی که نیمه‌کاره مانده است، ادامه یابد. تدوینگر باید این دو نما را به‌درستی به هم بچسباند. به رعایت این اصل تدوین در سینما، انطباق رویداد‌ها گفته می‌شود.

میزان تغییر در زاویه و اندازه تصویر

یکی از اصول مهم در تدوین فیلم در سینما، تغییر زاویه و اندازه تصویر است که تأثیر زیادی بر جریان بصری و ارتباط احساسی مخاطب با فیلم دارد. تغییر در زاویه و اندازه تصویر، وقتی به‌درستی انجام شود، می‌تواند به تقویت احساسات، ایجاد تنوع در تصاویر و حفظ توجه مخاطب کمک کند. 

برای مثال، اگر دو نما به طور پیاپی از یک زاویه یا با یک اندازه تصویر مشابه نمایش داده شوند، ممکن است تدوین یکنواخت و خسته‌کننده به نظر برسد. اما اگر بعد از یک نمای بسته، یک نمای بازتر با زاویه‌ای متفاوت قرار داده شود، این تغییر نه‌تنها اطلاعات بیشتری به مخاطب می‌دهد، بلکه جریان بصری را نیز پویاتر و جذاب‌تر می‌سازد. همچنین، تغییرات بزرگ و ناگهانی در زاویه یا اندازه تصویر، می‌تواند تنش یا تغییرات احساسی را در صحنه افزایش دهد. 

به‌طورکلی، تدوینگر باید بادقت و هدفمندی از این تغییرات استفاده کند تا روایت بصری فیلم هماهنگ و مؤثر باشد. اگر تدوینگر بخواهد به دلیلی به نمای درشتی برش دهد که از زاویه‌ای متفاوت فیلم‌برداری شده، این تغییر زاویه باید طوری باشد که کاملاً به چشم بیاید. اگر موقعیت دوربین به میزان ۹۰ درجه تغییر داده شود تصویری که به دست می‌آید کاملاً با نمای متوسط تفاوت خواهد داشت و ازاین‌رو آن حالت گیجی آنی به وجود نخواهد آمد. چهرة هنرپیشه به‌وضوح نیمرخ دیده خواهد شد و نه از روبرو و ازاین‌رو بیننده انتظار نخواهد داشت که پس‌زمینه نسبت به سر هنرپیشه همان موقعیت را داشته باشد.

حفظ احساس جهت در تدوین

در خصوص اصل سوم در اصول تدوین در سینما، راجع به صحنه‌های جنگی "تولد یک ملت" دیدیم که گریفیث، دقت بسیار به خرج  داده بود تا هر يك از طرفین متخاصم، همیشه رو به جهتی ثابت داشته باشند. او با این کار می‌توانست تداومی واضح و روشن را حفظ کند؛ زیرا تماشاگر درمی‌یافت که یک طرف از چپ به راست پیشروی می‌کند و طرف دیگر از راست به چپ شليك می‌کند. هرگاه دو نیروی متخاصم روی پرده نشان داده می‌شوند و قرار است احساس برخورد بین آنها القا شود، این تداوم روشن و واضح جهت را باید حفظ کرد. 

حفظ تداوم روشن و واضح

اگر بخواهیم تداومی روشن و واضح به دست بیاوریم، باید غیر از حفظ احساس روشن و واضح جهت، چند نکته دیگر را هم در نظر داشته باشیم. به‌طورکلی در اصل چهارم از اصول تدوین در سینما، می‌توان گفت فصلی که محیط تازه‌ای را معرفی می‌کند، باید با مطرح‌کردن رابطة توپوگرافیک میان بازیگران و پس‌زمینه شروع شود. پس از این، بیننده نماهای درشت مختلف را که تک‌تک اشخاص و اشیا در آن‌ها به‌منظور بررسی نزدیک‌تر از زمینه جدا شده‌اند، به‌عنوان بخشی از محیط گسترده‌تری که قبلاً نشان‌داده‌شده است، می بیند. اما این قاعده استثناهایی هم دارد که بعدا ¬به آن¬ها می¬پردازیم.

انطباق رنگمایه‌ها در تدوین

فیلمبردار در جریان فیلمبرداری سعی می‌کند کیفیت تصویر را در سراسر کار خود يك دست حفظ کند. تدوینگر هنگام تدوین، باید مواظب دستمایه¬ای که در اختیارش گذاشته شده، باشد تا دو نمای دارای کیفیت نوری خیلی متفاوت را به هم پیوند نزند. چراکه تفاوت فیزیکی موجود در سایه‌روشن‌های این دو نما توجه بیننده را به تغییر تصویر جلب می¬کند و در نتیجه چنین برشی توی ذوق می¬زند. این پنجمین اصل از اصول تدوین در سینما است.

عبوردادن صدا از روی برش در تدوین

عبوردادن صدا از روی برش، یک تکنیک مؤثر در تدوین در سینما است که می‌تواند به بهبود و هموارسازی انتقال بین دو نما کمک کند. زمانی که برشی از لحاظ بصری ناهموار یا خشن به نظر می‌رسد، عبوردادن صدا از یک صحنه به صحنه دیگر می‌تواند این مشکل را کاهش دهد و پیوستگی روایت را حفظ کند. بااین‌حال، هر برشی باید دلیلی محکم و دراماتیک داشته باشد. اگر یک نما به‌خودی‌خود قادر به پاسخگویی به نیاز داستانی باشد، تغییر آن بدون دلیل خاصی نه‌تنها غیرضروری است؛ بلکه ممکن است اثر منفی بر تجربه تماشاگر بگذارد.

به‌طورکلی، برش‌هایی که به دلایل دراماتیک صورت می‌گیرند، حتی اگر از نظر مکانیکی چالش‌برانگیز باشند، اغلب به‌خوبی عمل می‌کنند. برای مثال، انتقال از نمای متوسط یک شخصیت به یک نمای نزدیک از او، اگر با یک هدف دراماتیک مشخص انجام شود، معمولاً تأثیرگذار خواهد بود. اما اگر همین برش در زمینه‌ای دیگر بدون دلیل مشخصی انجام شود، ممکن است ناهموار و غیرقابل‌قبول به نظر برسد. به‌این‌ترتیب، عبوردادن صدا از روی برش، همراه بادقت در انتخاب زمان و محل برش، می‌تواند به تدوینی نرم‌تر و مؤثرتر منجر شود و انتقال توجه مخاطب را به شکل مطلوبی مدیریت کند.

زمان‌بندی در تدوین

توانایی افزایش یا کاهش زمان رویدادها در هنگام نمایش فیلم بر روی پرده، یکی از ابزارهای حساس و مهمی است که در اختیار کارگردان و تدوینگر قرار دارد. این مهارت که یکی از اصول تدوین در سینما است، به آن‌ها اجازه می‌دهد تا زمان‌بندی فیلم را به‌گونه‌ای تنظیم کنند که برخی وقایع به نظر سریع‌تر یا کندتر از آنچه در واقعیت رخ می‌دهد، برسند. کنترل دقیق زمان‌بندی توسط تدوینگر نه‌تنها برای حذف لحظات غیرضروری مفید است، بلکه می‌تواند به شکلی مؤثر برای ایجاد تعلیق و آشکارکردن نکات کلیدی داستان در لحظات مناسب به کار رود. این فرایند از طریق تنظیم فاصله‌های زمانی بین وقایع و مدیریت زمان‌بندی برش‌ها در سراسر داستان انجام می‌شود تا هر رویداد در لحظه‌ای دراماتیک و تأثیرگذار برای مخاطب آشکار شود.

گزینش نماها در تدوین فیلم در سینما

گزینش نماها یکی از مهم‌ترین اصول تدوین در سینما و مهم¬ترین مرحله در فرایند تدوین فیلم است که تأثیر بسزایی در شکل‌گیری روایت، ایجاد ریتم و ارتباط احساسی با مخاطب دارد. در این مرحله، تدوینگر از میان تمام نماهای ضبط‌شده، بهترین و مناسب‌ترین نماها را انتخاب می‌کند تا داستان به بهترین نحو ممکن بیان شود. این انتخاب‌ها بر اساس معیارهای مختلفی از جمله هماهنگی با خط داستانی، تأثیرگذاری دراماتیک، کیفیت بازیگری، ترکیب‌بندی بصری، و همچنین تداوم و انسجام فیلم صورت می‌گیرد.

گزینش نماها باید بادقت و حساسیت انجام شود، چرا که هر نما وظیفه‌ای در داستان‌گویی دارد. یک نمای نزدیک ممکن است برای نمایش احساسات یک شخصیت انتخاب شود، درحالی‌که یک نمای باز برای نشان‌دادن محیط یا فضای داستان مورداستفاده قرار می‌گیرد. همچنین، تدوینگر باید به ریتم و زمان‌بندی نماها توجه کند تا فیلم در جریان طبیعی خود باقی بماند و از ایجاد احساس کسالت یا سردرگمی در مخاطب جلوگیری کند. 

در نهایت، گزینش نماها علاوه بر تأثیرگذاری در روایت بصری، باید به ایجاد تجربه‌ای روان و جذاب برای مخاطب کمک کند و او را درگیر داستان و احساسات فیلم سازد.

سرعت یا ضرباهنگ

سرعت یا ضرباهنگ در تدوین فیلم در سینما نقش کلیدی در ایجاد حالت‌های هیجان، تنش یا آرامش در مخاطب دارد. یکی از روش‌های متداول برای ایجاد حس هیجان و سرعت در یک صحنه، استفاده از تدوین سریع است. وقتی تدوینگر تصاویر را با سرعت بیشتری پشت‌سرهم قرار می‌دهد، این تکنیک به طور طبیعی حس پویایی و هیجان را تقویت می‌کند و می‌تواند روایت داستان را جذاب‌تر کند. اما این کار باید بادقت و توجه به محتوای هر نما انجام شود.

صرفاً کاهش طول نماها برای افزایش سرعت تدوین، بدون درنظرگرفتن محتوای داستانی آن‌ها، می‌تواند به نتایج نامطلوبی منجر شود. هر نما در فیلم دارای محتوای خاصی است که باید به‌درستی به مخاطب منتقل شود. برخی نماها معنای خود را در مدت کوتاهی القا می‌کنند، درحالی‌که برخی دیگر به زمان بیشتری نیاز دارند تا مفهوم خود را به مخاطب منتقل کنند. اگر تدوینگر بدون توجه به این نکته اقدام به افزایش سرعت تدوین کند، ممکن است معنا و مفهوم صحنه‌ها درهم‌ریخته یا مبهم شود؛ بنابراین، هنگام افزایش سرعت تدوین، مهم است که هر نما به‌اندازه کافی روی پرده باقی بماند تا مخاطب بتواند به‌درستی آن را درک کند. حتی در صحنه‌هایی که هدف اصلی جلب‌توجه تماشاگر از طریق افزایش سرعت است، باید اطمینان حاصل شود که معنا و مفهوم هر نما به‌وضوح قابل‌درک باشد. به‌این‌ترتیب، ضرباهنگ سریع می‌تواند به شکلی مؤثر و بدون کاهش وضوح داستانی، هیجان و جذابیت صحنه‌ها را افزایش دهد.

سخن آخر

تدوینگر باید قادر باشد تا تمام اصول گفته شده را به‌درستی و در جای مناسب خود به کار بگیرد تا بتواند فیلم متناسب باسلیقه کارگردان و مهیج برای مخاطب تولید کند. در این نوشته از مجله فرواک به توضیح نه مورد از اصول تدوین در سینما پرداختیم که به طور سلسله‌وار به هم مرتبط هستند و می‌توانند راهنمای جامعی برای تدوینگرانی باشد که تازه‌ پا به این عرصه گذاشته‌اند.


Copyright © ۲۰۱۸ – 2024