header
فیلترها

دسته بندی

نوع مقاله

نویسنده

9 مقاله از 9

موسیقی در سینما

در اوایل تولد سینما و صنعت فیلم‌سازی، فیلم‌ها صامت بودند؛ هرچند گاهی هم با موسیقی زنده و یا جلوه‌های صوتی همراه می‌شدند. تولد موسیقی فیلم، به سال 1895 در پاریس باز می‌گردد؛ برادران لومیر در اولین اجرای عمومی خود از یک پیانیست، برای اجرای زنده پس‌زمینه فیلم، دعوت کرده بودند. شروع هم‌زمان فیلم و موسیقی به جلب توجه، سکوت و تمرکز حضار به پرده‌ نمایش، کمک شایانی کرد. پس از نوآوری آن‌ها، این کار رواج پیدا کرد؛ اما هنوز موسیقی به جایگاه فعلی خود در صنعت سینما نرسیده بود.

در این دوره معمولاً، امکان اجرای فیلم از قبل، برای نوازندگان وجود نداشت و این مسئله کار را برای آن‌ها دشوار می‌کرد. اغلب، اجرا با بی‌دقتی نوازندگان همراه می‌شد. برای رفع این چالش، "برگه راهنما" اختراع شد. در این برگه، جزئیاتی در ارتباط با چگونگی اجرای موسیقی، در لحظات مختلف و تناسب آن با درون‌مایه فیلم وجود داشت. در آن زمان، از موسیقی‌های کلاسیکِ افراد مشهور برای اجرای زنده استفاده می‌شد که مورد استقبال زیادی قرار گرفتند؛ اما به دنبال آن به دلیل قدیمی بودن و کمبود قطعات موسیقی، نوازندگان موسیقی با مشکل مواجه شدند. در چنین شرایطی آن‌ها مجبور به ایجاد تغییر در ساختار قطعات کلاسیک شدند که نتایج مطلوبی در پی نداشت.

در سال 1927 برادران وارنر، اولین فیلم ناطق سینما را عرضه کردند. پس از آن دیگر دیدگاه کارگردانان، معطوف به این نبود که فیلم صرفاً موسیقی داشته باشد؛ بلکه به چگونگی ساخت و به‌کار بردن موسیقی در لحظات حساس فیلم می‌اندیشیدند. برای آگاهی بیشتر و مطالعه مقالات تخصصی مرتبط لطفاً به کتگوری سینما مراجعه نمایید.

ارتباط موسیقی و سینما

در سیر تاریخی هنر، به خوبی مشهود است که موسیقی و سینما هر دو برهم اثر گذاشته‌اند. با گسترش موسیقی در فیلم‌ها، ژانری جدید در صنعت موسیقی به وجود آمد که مستقلاً مرتبط به موسیقی سینمایی بود. ذهن مخاطب سینما و نحوه دریافت او از داستان نیز، به شدت به موسیقی وابسته شد. از ابتدای تاریخ سینما، در فیلم‌های صامت می‌شود این ارتباط شگرف هنر تصویری و شنیداری را یافت. جایی که کلام و دیالوگ وجود ندارد، کارگردان توانسته است احساسات، نقاط عطف داستان و شخصیت‌های آن را به کمک موسیقی برجسته کند.

اثرگذاری موسیقی بر تحول سینما، تنها به انتقال بهتر مفاهیم و احساسات داستان برنمی‌گردد؛ برای مثال، می‌توان اشاره کرده که آوای مناسب، چطور ریتم قصه‌گویی را هدف قرار می‌دهد. موسیقی، قابلیت این را دارد که تندی و کندی روایت داستان را تغییر دهد یا آن را تشدید کند. تصور کنید شخصیت سینمایی اکشن در حال دویدن است؛ موسیقی هیجان‌انگیز با ریتمی تند همین حس و حال را تشدید می‎‌کند و باعث می‌شود حس ترس یا هیجان را بهتر درک کنیم؛ اگر مجبور باشید همین سکانس را با آهنگ ملایم یک فیلم کمدی عاشقانه ببینید، کاملاً مضحک و خنده‌دار جلوه خواهد کرد.

موسیقی در نحوه دسته‌بندی ژانر‌های سینمایی نیز مؤثر بوده است، هم در ساختن این تقسیم‌بندی‌ها و هم بر گسترش و تحول شکل‌گیری آن‌ها. شاید بتوان گفت از همان ابتدای فیلم، تنها با کمک موسیقی اولیه، تشخیص نوع داستان، ژانر و پیچیدگی‌های آن ممکن می‌شود. درواقع بسیاری از هنرمندان سینما، پیش از وقوع اتفاقات مهم در داستان، آن را به وسیله موسیقی بیان می‌کنند. گویا به مخاطب هشدار می‌دهند که قرار است بترسد، خشمگین شود و یا در کنار شخصیت اصلی داستان برقصد.

البته باید اشاره کرد که بعضی از کارگردان‌ها می‌خواهند کم و کاستی‌های دیگر اثر را با موسیقی بپوشانند. در این حالت با استفاده زیاد و نامناسب از آوا‌ها، باعث به وجود آمدن اغراق بی‌جا در صدا شده و به کیفیت فیلم آسیب می‌زنند. وقتی از تأثیر موسیقی بر تحولات سینمایی حرف می‎‌زنیم، باید بدانیم که موسیقی فیلم در کنار بقیه عوامل، می‌تواند نتیجه‌ای ارزشمند داشته باشد.

اگر شما فیلمی را ببینید و تنها با موسیقی آن ارتباط بگیرید، احتمالاً فیلم و روایت تصویری ضعیف بوده است. برای بهتر شدن انسجام بین سینما و موسیقی، کارگردان و آهنگساز باید تعامل درستی داشته باشند. روش‌های زیادی برای چگونگی این تعامل وجود دارد؛ معمولاً کارگردان برای آهنگساز تشریح می‌کند که دقیقاً چه آوایی می‌خواهد و آهنگساز، در همان ژانر و با همان احساس و مضمون شروع به ساخت اثر می‌کند.

با گذشت زمان، هرچه دنیای موسیقی گسترده‌تر می‌شود، به همان میزان نفوذ آن بر هنر هفتم نیز، افزایش پیدا می‌کند. با پیشرفت تکنولوژی و فرآیند‌های تکنیکی ضبط و پخش صدا، هنرمندان، آزادی بیشتری در خلاقیت و نحوه ترکیب موسیقی و فیلم دارند. موسیقی، در بررسی زیباشناسی سینما نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است. لازم به ذکر است که فیلم‌های موزیکال، ژانر خاصی از فیلم‌های سینمایی هستند که تماماً بر همین آهنگ‌ها، شعر‌ها و آواها استوار‌ هستند. در مقالات مجله فرواک به صورت تخصصی به این ژانر خواهیم پرداخت. در ادامه قصد داریم به اهمیت، چگونگی اثر‌گذاری و نقش موسیقی در سینما بپردازیم.

نقش موسیقی در سینما

موسیقی در طول تاریخ سینما، نقش بسیار مهمی در بهبود روایت داستان و تقویت احساس در آثار هنری، ایفا کرده است. وجود آن در آثار سینمایی، مورد بحث بسیاری از نظریه‌پردازان سینما بوده است. تعدادی از آن‌ها، بر این باور بودند که استفاده از موسیقی، باید به صورت حداقلی باشد یا حتی اصلاً به کار نرود. نظریه‌پردازان معتقد بودند که استفاده از صدای محیط، نتیجه قوی‌تری خواهد داشت. برخی از آهنگسازان، به پیروی از این نظریه تا مدت‌ها به مخالفت با موسیقی پرداختند و بیشتر در آثار خود از صدای محیط بهره بردند؛ اما حذف کامل موسیقی ممکن نبود و مخالفان، مجبور به استفاده از آن بودند.

موسیقی به بهبود صحنه‌های فیلم کمک می‌کند؛ برای مثال، در صحنه‌هایی که دیالوگ، گریم یا رنگ تصاویر و... حس صحنه را به‌درستی منتقل نمی‌کنند، به کمک ما می‌آید. همچنین در تفسیر بهتر فیلم، به مخاطب کمک می‌رساند. برای دستیابی به یک موسیقی مناسب، نیازمند هماهنگی آن با محتوا، دوره زمانی و بافت تاریخی فیلم هستیم. موسیقی، اطلاعاتی را ارائه می‌دهد که بیننده آن را پردازش کرده و به محتوای احساسی سوق پیدا می‌کند؛ بنابراین، یک قدرت بسیار مهم آن، تحت تأثیر قرار دادن احساسات است.

دریک اثر هنری، تنها زیبا‌شناسی دارای اهمیت نیست؛ بلکه باید علاوه بر فرم، به محتوا نیز توجه شود. موسیقی دارای کارکردهای روایی مهمی است. این کارکردها به 6 دسته تقسیم می‌شوند:

  • عاطفی: موسیقی باید با احساسات مخاطب ارتباط برقرار کند.
  • اطلاع‌رسانی: در این کارکرد، موسیقی از سطح احساسی فراتر رفته و پدیده‌ها یا رویدادها را با انتقال اطلاعات توضیح می‌دهد.
  • توصیفی: جهان فیزیکی در این کارکرد به‌طور برنامه‌ریزی شده، توصیف می‌شود.
  • راهنمایی: به صورت مستقیم، ذهن و فکر مخاطب، هدایت می‌شود که این عملکرد بیشتر در تبلیغات و بازی‌های رایانه‌ای نقش دارد.
  • زمانی: ساختار و فرم فیلم در این کارکرد، تعریف می‌شوند.
  • شیوایی: افکار ناگفته و همچنین پیامدهای نامرئی فیلم، در آن بیان می‌شوند.

موسیقی متن

می‌توان موسیقی فیلم را به 3 دسته موسیقی سرنوشتی، موسیقی آنی و موسیقی تماتیک تقسیم کرد که در ادامه به توضیحات مختصر آن پرداخته‌ایم.

  • موسیقی سرنوشتی: همانطور که از نامش آشکار است با فرجام نهایی فیلم مرتبط است. در هر فیلم، پیوندهایی میان شخصیت‌ها وجود دارد که ساختار کلی آن را پی‌ریزی می‌کند. این نوع موسیقی در طول تماشای اثر، سرنخ‌هایی از راز نهفته در فیلم به مخاطب می‌دهند. در ذهن مخاطب انتظار به وقوع پیوستن ماجرا و یا برملا شدن اسراری ایجاد می‌کند. همچنین می‌توان آن را "موسیقی کلی" نامید. وظیفه اصلی موسیقی سرنوشتی، انتقال پیام فیلم و ارائه خلاصه‌ای از روند کلی آن است؛ اگر فیلم را یک دریا در نظر بگیریم، موسیقی سرنوشتی، مانند رود‌هایی است که به آن می‌ریزد.
  • موسیقی آنی: این نوع موسیقی، اتفاقات لحظه‌ای و حالت‌هایی مانند، هیجان، خشم، ترس و محبت را روایت کرده و بر مبنای مضمون فیلم، همواره تغییر می‌کند. کاملاً به زمان حال دلالت دارد، نه گذشته و نه آینده.
  • موسیقی تماتیک: این دسته بر اساس تیتراژ آغازین و پایانی ساخته می‌شود. سبک به کار رفته در موسیقی سرنوشتی و آنی، مضمون این موسیقی را نهایی می‌کند. موسیقی تماتیک طبق دیگر موسیقی‌های استفاده شده در فیلم، ساخته می‌شود؛ اگر در فیلم برای اتصال بین دو پلان نیازمند موسیقی باشیم، قطعاً باید از این دسته استفاده کنیم.

موسیقی فیلم زمانی مفهوم پیدا می‌کند که در خدمت فیلم باشد. هر فیلم دارای ریتمی است که آهنگساز باید سعی کند، همسان با سرعت ریتم آن، قطعه موسیقی را بسازد و از آن پیشی نگیرد. ریتم، سرعت نهان و نامشهود فیلم است که به چشم دیده نمی‌شود. در نهایت متوجه می‌شویم که باید ریتم فیلم و موسیقی، منطبق بر هم پیش بروند.

آهنگساز فیلم

هنرمندان و نحوه کاری آن‌ها با یکدیگر متفاوت است. فارغ از تغییرات شخصی که ممکن است کارگردان و آهنگساز در روند کار به وجود آورند؛ می‌توان به 5 مرحله اصلی برای تولید موسیقی فیلم اشاره کرد. مرحله اول به آشنایی کامل آهنگساز با داستان فیلم می‌پردازد. درواقع در این مرحله آهنگساز، فیلمنامه را تجزیه و تحلیل می‌کند. توضیحات ضروری کارگردان درباره داستان، چگونگی روایت شدن و نقاط عطف آن نیز، در همین مرحله برای شروع کار آهنگساز لازم است. پس از این تعامل اولیه، آهنگساز سعی می‌کند تا مفاهیم و مضامین داستان را به زبان موسیقی نزدیک کند.

در مرحله دوم، معمولاً روند ساخت موسیقی متن آغاز می‌شود. موسیقی متن، علاوه بر هماهنگی زمانی با روایت تصویری، باید با احساسات، پیام‌ها، ژانر و فضای فیلم سازگار باشد.

پس از تأیید کارگردان، نوبت به مرحله ضبط اثر می‌رسد. ضبط، با توجه به بودجه، زمان، نظر کارگردان و دانش آهنگساز به روش‌های گوناگونی انجام می‌شود. ممکن است استودیویی باشد و گاهی از گروه ارکستر استفاده ‌شود. در این مرحله با توجه به موسیقی ساخته شده و ساز‌های مورد نیاز برای نواختن آن، نوازندگان مختلفی با آهنگساز همکاری می‌کنند. پس از ضبط، موسیقی ویرایش می‌شود.

بعد از ویرایش اثر، میکس صورت می‌گیرد. در روند میکس کار، عوامل مختلفی از جمله آهنگساز، تدوینگر و کارگردان با یکدیگر مشورت می‌کنند. در این مرحله باید عناصر مختلف موسیقی، جلوه‌های صوتی و آوا‌های فیلم با روایت تصویری فیلم هماهنگ باشند. این تعادل به‌گونه‌ای صورت می‌گیرد که کیفیت اثر سینمایی هم از نظر فنی و هم از نظر زیباشناسی بررسی شود. در صورت اجرای درست تمامی این مراحل، موسیقی ماندگار و متناسب با داستان تولید می‌شود. بی‌شک اثر بسزایی در ارتقای تجربه سینمایی مخاطب خواهد داشت.

سخن آخر

به گفته جیمز هورنر "موسیقی در سینما به اندازه فیلمنامه داستان مهم است. نه تنها به خاطر انتقال احساسات و تقویت روایت داستانی؛ بلکه به این دلیل که موسیقی فیلم محتوای اصلی و درونی، فضا و سرعت داستان را به نظر مخاطب می‌رساند." ارتباط موسیقی و سینما مبحثی پیچیده، چند‌وجهی و جذاب است. تاکنون به بررسی اهمیت و نقش آن، آهنگسازی و موسیقی متن داستان به صورت خلاصه پرداختیم. درصورت علاقه‌مندی می‌توانید به مقالات تخصصی فرواک در این دسته‌بندی نیز مراجعه کنید.

Copyright © ۲۰۱۸ – 2024