تماشای تئاتر، از دیرباز تا به امروز در میان مردم رواج دارد. علاوه بر تمرکز برای ارائه اثری با کیفیت و مطلوب، باید برای مخاطب هم توجه ویژهای قائل شد. هنرمند باید نسبت به امور اطراف خود، حساس و آگاه بوده و بینشی ظریف داشته باشد.
یرژی گروتوفسکی، نظریهپرداز تأثیرگذار لهستانی، در جواب به این سؤال که «آیا تئاتر میتواند بدون مخاطب وجود داشته باشد؟» گفته است: «حداقل یک تماشاگر لازم است تا بتوان چیزی را یک اجرا نامید.». در واقع تئاتر، وابستهترین نوع هنر به مخاطب است؛ تئاتر به صورت مستقیم با مخاطبش در ارتباط است و نه تنها بر او تأثیر گذاشته، که از او تأثیر نیز میپذیرد.
نقشآفرینی در یک فیلم سینمایی را با نقشآفرینی بر روی صحنه تئاتر مقایسه کنید. یک بازیگر سینما، جلوی دوربین، کار خود را بدون اطلاع از نظر و واکنش مخاطب انجام میدهد. اما قضیه در تئاتر به طور کل متفاوت است؛ بازیگر در هر لحظه از بازی، مدام تماشاگر را میبیند، با او ارتباط برقرار میکند و واکنشهایش را متوجه میشود. پس میتوان گفت که در تئاتر، تماشاگران به بخشی سازنده از این هنر بدل شدهاند.
شناخت و ارائه نمایشی موافق با نیاز، نگرش و ارزشهای مخاطب، هدف اصلی مخاطبشناسی تئاتر است؛ زیرا اگر مصرف کننده نباشد، عرضهای هم نخواهد بود. از این رو علم مخاطبشناسی با جمعآوری، بررسی، تحلیل و توصیف اطلاعات جمعیتی، کمک به جذب بیشتر مخاطب میکند. مخاطب شناسی در تئاتر مزایایی از جمله افزایش رضایت و ایجاد ارتباط درست با مخاطبان را به همراه دارد. درک نقش مخاطب، میتواند نمایش را به اثری جاودانه تبدیل کند.
میتوان مأموریت تئاتر را شامل دو بخش دانست؛ توسعه هنری و توسعه مخاطب. باید توجه داشت که برای پیشبرد اهداف تئاتر به عنوان یک گونه هنری، به این بخشها توأمان با هم نیاز است. در واقع بدون اطلاع از نیازها، خواستهها و ارزشهای مخاطب ایجاد همسویی بین این دو بخش از مأموریت تئاتر، چالشبرانگیز است. به همین علت، در سالهای اخیر، در کشورهای زیادی، افراد فعال در حوزه تئاتر از راههای مختلف به جذب مخاطب برای تئاتر (توسعه مخاطب) و بهبود تجربه آنها از این هنر پرداختهاند .
نقطه اشتراک این دو بخش، بهبود تجربه مخاطب است. در سال 2007، کوین مککارتی و کیمبرلی جینت در مقاله "یک چارچوب جدید برای افزایش مشارکت در هنر" اذعان میکنند که یک سازمان هنری برای بهبود تجربه مخاطب خود، سه راه اساسی دارد: گسترش، تعمیق و تنوع بخشیدن به مخاطبان.
البته لازم به ذکر است قبل از به کارگیری هر یک از این راهها، یک سازمان هنری باید مخاطبان خود را به خوبی بشناسد. همانطورکه دراکر اشاره میکند، «این سوال که مخاطبان برای چه چیزی ارزش قائل هستند؟ چه چیزی نیازها، خواستهها و آرزوهای آنها را برآورده میکند، سوالی پیچیده است که فقط خود مخاطبان میتوانند به آن پاسخ دهند.» برای آگاهی بیشتر و مطالعه مقالات تخصصی مرتبط لطفاً به کتگوری تئاتر مراجعه نمایید.
برای درک بهتر از دانش مخاطبشناسی، داشتن اطلاعاتی کلی در حوزه ارتباطشناسی بسیار لازم است. یک اثر هنری، قرار است معنایی به مخاطب انتقال دهد، با او ارتباط مؤثر برقرار کرده و در نهایت او را جذب کند. در ارتباط تئاتری، اجراکنندگان، فرستنده پیام و تماشاگران، گیرنده آن هستند. مخاطب یک عنصر منفعل نیست و در اجرای نمایش دخالت دارد؛ چراکه با واکنشهایی همچون خنده، گریه و جابجا شدن روی صندلی و... پیامی را به عوامل تئاتر منتقل میکند. مخاطبان، اثری را موفق میدانند که با آن ارتباط بهتری برقرار کنند.
تئاتر، هنری است که لذت ارتباط را ایجاد میکند و از سوی دیگر باید به قدری جذاب باشد که در مخاطب اشتیاق پیگیری ایجاد کند. با این حال، لذت بردن از یک تئاتر، امری شخصی است و ممکن است برای یک مخاطب لذتبخش بوده و برای فرد دیگری نباشد.
داشتن ارتباط موفق با مخاطب، مشروط به حل چهار مسئله است. هر چه جمعیتی که بهعنوان مخاطب با آن روبرو هستیم بزرگتر شود، حل این چند مسئله دشوارتر میشود.
مسئله اول: تفاوتهای محتوای ارائه شده با چیزی که فرد ارائهدهنده در ذهن دارد، در کمترین حالت ممکن خود باشد.
مسئله دوم: پس از انتقال محتوا به مخاطب، مفهوم دریافت شده از سمت او باید بیشترین میزان شباهت را به محتوای ارائه شده داشته باشد؛ یعنی محتوا از دید مخاطب و همینطور در ذهن فرستنده پیام، یکسان و مشابه باشد.
مسئله سوم: در این مسئله باید توجه داشت که پس از دریافت پیامها از سمت مخاطب، باید معنای دریافت شده، مشابه همان محتوای درک شده از سمت او باشد.
مسئله چهارم: در نهایت، معنای شکل گرفته در ذهن گیرنده پیام و معنایی که در ذهن انتقالدهنده آن وجود دارد، کمترین تفاوت را داشته باشد.
میتوان ادعا کرد اثری موفق است که این مسائل را حل کرده و مطمئن شود معنا به بهترین شکل، درک و اجرا شده و به ذهن مخاطب میرسد.
مخاطبان تئاتر، افرادی هستند که به تماشای نمایش میروند تا از تجربه داستان یا رویداد هنری لذت ببرند. برخی از مخاطبها دنبال ارتباط عمیق با داستان نمایش و شخصیتهای آن هستند تا از این طریق احساسات خودشان را به چالش بکشند. برخی دیگر از مخاطبان به دنبال کسب تجربه معنوی از تئاتر هستند و از تئاتر برای ارتباط با هنر و یا حتی برای جستوجوی معنویت اسفاده میکنند. افراد با توجه به تجربهها و احساسات شخصی خود به شکل و محتوای نمایش واکنش نشان میدهند. بنابراین بررسی روانشناسی مخاطبان کمک میکند تا درک بهتری از تأثیرات نمایش داشته باشیم.
محیط اجتماعی و فرهنگی مخاطبان، بر دیدگاه و ارزشهای آنها تأثیر میگذارد. مثلاً افرادی که در محیط فرهنگی پویاتری زندگی کردهاند راحتتر به رویدادهای هنری و تئاتر واکنش نشان میدهند. همچنین عوامل فرهنگی نظیر زبان، اعتقادات و... نیز بر سلیقه مخاطب تأثیر دارند؛ به عنوان مثال، نمایش ممکن است بر اساس اسطورهای محلی ساخته شود که مختص به همان فرهنگ و جامعه است.
جنسیت بر علایق و انتظارات مخاطبان تئاتر تأثیر میگذارد.
علایق مخاطبان: طبق برخی از مطالعات انجام شده زنان و مردان، علایق متفاوتی در انتخاب یک تئاتر نسبت به هم دارند. برای مثال، برخی از مطالعات نشان میدهند که زنان بیشتر تمایل دارند از نمایشهایی که در مورد مسائل اجتماعی، روابط و نمایشهایی که زن شخصیت قوی و مستقلی دارد، لذت ببرند. از سویی دیگر، مردان بیشتر تمایل دارند نمایشهایی را تماشا کنند که در دارای موضوعات اکشن، ماجراجویی، علمی-تخیلی، صحنههای خشن، جنگی و... هستند.
انتظارات مخاطبان: جنسیت میتواند بر انتظارات تماشاگران تئاتر هم تأثیر بگذارد. طبق برخی از مطالعات، میتوان گفت که زنان و مردان انتظارات متفاوتی از تئاتر دارند؛ زنان انتظار دارند که شخصیت زن در اجرا کوچک شمرده نشود و نمایش به مشکلات و موضوعات مرتبط با زنان در جامعه بپردازد.
البته قطعاً نمیتوان مخاطبان را تنها بر اساس جنسیت دستهبندی کرد. این کار تا حدی به کلیشههای اجتماعی مرتبط میشود. علایق، انتظارات و نگرش مخاطبان تئاتر به عواملی مانند سن، تحصیلات، موقعیت اجتماعی و... هم بستگی دارد.
تقسیمبندی دقیق مخاطبان تئاتر بر اساس سن و نسل تولد، ممکن نیست؛ چراکه علاوه بر دخیل بودن سلیقه شخصی افراد، مکان جغرافیایی، نوع پرداختن جامعه به مسائل هنری و بسیاری عوامل دیگر نیز اثرگذارند. با این حال، میتوان با توجه به تحقیقها و پژوهشهای انجام شده، علاقهمندی نسلهای مختلف را به صورت کلی بررسی کرد. برای مثال، میتوان گفت نسلهای جوان بیشتر به تماشای تئاتر میروند. این امر به دلایل مختلفی رخ میدهد. در ادامه تنها به 5 علت مهم اشاره میکنیم.
مبحث قابل توجه بعدی در مخاطب شناسی تئاتر، این است که نسلهای مختلف بیشتر جذب چه تئاترهایی میشوند. میتوان گفت نسلهای قدیمیتر، تئاتری را ترجیح میدهند که فضای سنتیتری داشته باشند؛ سالنهای بزرگ، آواهای نوستالژی و مفاهیمی که به تغییر باورهای اجتماعی و سیاسی نپردازد. البته قطعاً نمیتوان در این زمینه حکم کلی صادر کرد. این دادههای آماری، تنها به صورت کلی نمود دارد. به هر حال، میتوان گفت مخاطبان تئاتر متعلق به دهه 40 و 50 ترجیح میدهند، مضمون نمایش با محدودیتها و باورهای جامعه در تضاد نباشد. شاید به این دلیل که به دنبال تأیید ارزشهای موجود هستند. در واقع نیاز چندانی به برانگیختن افراد و به چالش کشیده شدن چارچوبهای شخصی آن هم توسط هنر، حس نمیکنند.
نسلهای جوانتر بیشتر به تئاتری که به موضوعات محیطزیستی، سیاسی، اجتماعی، جنسیتی میپردازد، جذب میشوند. آنها به دنبال ریسک کردن و هیجان از طریق هنر تصویر هستند. درواقع، بیشتر رسانهای را میخواهند که علاوه بر درگیر کردن آنها با موضوعات پیچیده جامعه، برخلاف سنتهای اجتماعی باشد.
نکته بسیار مهم این است که مخاطب تئاتر قشر مشخصی از افراد را تشکیل نمیدهد. افراد با سنهای مختلفی جذب انواع متنوعی از تئاتر میشوند. سلیقه شخصی افراد بسیار تعیین کنندهتر از سن آنها بوده و این امر در جغرافیاهای گوناگون نیز متغیر است. با این حال، این اطلاعات کلی برای رسیدن به تصویری جامع از مخاطبان تئاتر لازم است.
رسانههای اجتماعی، تئاتر مدرن را در دسترس مخاطبان گستردهتری قرار دادهاند. پیشتر، تنها کسانی به تئاتر دسترسی داشتند که به آن نزدیک بوده و درآمد کافی داشتند.
نباید نقش رسانههای اجتماعی را در کسب محبوبیت بیشتر تئاتر نادیده گرفت؛ چراکه با تولید آلبوم، ویدئو، ضبط کامل نمایش و انتشار آن در این رسانهها، میتوان مخاطبان بیشتری را جذب تئاتر کرد. همچنین با ظهور تلهتئاتر و امکان دیدن تئاتر از خانه، علاقه و مشارکت مردم بیشتر شدهاست. البته قابل توجه است که انتشار غیرقانونی تئاتر در اینترنت، به یکی از چالشها تبدیل شده است. از طرفی، نگرانیهایی وجود دارد که ممکن است این کار، باعث منصرف شدن طرفداران از پرداخت هزینه برای تماشای نمایش شود؛ به هرحال تجربه تماشای یک تئاتر، افراد را به این هنر علاقمند کرده و اشتیاق آنها را برای تماشا، افزایش میدهد.
همچنین رسانههای اجتماعی، شدت جذب مخاطبان جوان را افزایش میبخشند. بدون داشتن آلبوم از بازیگران، صفحات و وبلاگهای طرفداران و... تئاتر نمیتوانست به اندازه اکنون محبوبیت داشته باشد.
سخن آخر
مخاطبان همانطور که آنتیگون موشتوری میگوید: «سنگ بنایی هستند که به اثر و نهاد فرهنگی معنا میبخشند، معنایی که بدون آن، نه اثر میتواند وجود داشته باشد و نه نهاد فرهنگی». مخاطبشناسی در تئاتر حال حاضر ایران، مبحثی ضروری برای ترغیب بیشتر مخاطبان به این هنر است. به صورت مختصری، مخاطب را از منظر جنسیت، سن و مسائل روانشناختی بررسی کردیم. دانش ارتباطشناسی و تأثیر رسانههای اجتماعی بر مخاطب امروزی نیز تاحدی بررسی شد. در صورت علاقهمندی، شما میتوانید برای آشنایی بیشتر با این زمینه به مقالات تخصصی مجله فرواک مراجعه کنید.