کلمه سینما در واقع کوتاه شده سینماتوگراف است؛ وسیلهای که برادران لومیر از آن برای ضبط فیلمشان استفاده کردند. ریشه این کلمه به "kinema" که یک واژه یونانی به معنی حرکت است، برمیگردد. سینما، هنر استفاده از تصاویر متحرک برای روایت یک داستان و منتقل کردن یک پیام است.
در سال 1895 بود که ادیسون در آمریکا، برادران لومیر در فرانسه و پل در انگلستان، برای اولین بار عکسهای متحرکی را بر پرده سفید انداختند. شور و شوق تماشاگران، این دستگاههای نوظهور را تقویت کرد و رو به تکامل سوق داد. با ورود داستان به دنیای سینما، به مرور زمان صنعتهای فیلمسازی شکل گرفتند؛ ژانرها و سبکهای مختلفی از آن زمان تا به حال به وجود آمدند که در نهایت به سینمای امروزه، بدل شدند.
ما قصد داریم تا با کمک گرفتن از تجربه افراد متخصص در این زمینه و مطالعه منابع موجود، به طور تخصصی به هنر سینما در مجله فرواک بپردازیم.
فیلمنامه نویسی، یکی از اولین و مهمترین بخشهای فرآیند تولید یک اثر سینمایی است. فیلمنامه (سناریو)، داستانی است که زمینه اصلی ساخت فیلم را فراهم میکند. مهمترین ویژگی آن، دراماتیک (داستانی-نمایشی) بودن است؛ در واقع، فیلمنامه از دیالوگ بازیگران و موقعیت مکانی داستان، نشانههایی از سبک بازیگری و جزئیات بیشتری از توضیحات صحنه تشکیل شده است.
سناریو میتواند زاییده ذهن خلاق فیلمنامه نویس یا اقتباسی از رمان، داستان و نمایشنامه باشد. فیلمنامه، اثری دیداری-شنیداری است؛ به این معنی که قابلیت اجرا شدن دارد. همچنین میتواند ذهن مخاطب را درگیر و به خود جذب کند. پیش از هر چیز، تمامی عوامل اصلی فیلم، باید فیلمنامه را بررسی و تجزیه و تحلیل کنند؛ چراکه فیلمنامه، پایه و هسته اصلی یک پروژه سینمایی است.
برای نوشتن فیلمنامه، اصول و مراحل بسیاری وجود دارد که به صورت تخصصی در دستهبندی فیلمنامه در مجله فرواک به آنها میپردازیم.
اگر روند ساخت فیلم را مانند یک کشتی در نظر بگیریم، کارگردان نقش کاپیتان و هدایتگر آن را دارد. او سکان کشتی را در دست گرفته و مسیر حرکت را با کمک افراد دیگر تعیین میکند؛ در نهایت میخواهد تمامی عوامل را به مقصدی مشترک برساند.
در حرفه کارگردانی، خلاقیت، دیدگاه و تفکرات فردی، بسیار تأثیرگذارند. آشنایی نسبی کارگردان با فیلمبرداری، صداگذاری، طراحی صحنه، لباس، نور و... میتواند در ایجاد یک اثر سینمایی کمک بسزایی داشته باشد. کارگردان باید به درستی با تمام بخشها ارتباط برقرار کند. بدون راهنماییهای او، کشتی فیلم به مقصد نمیرسد. برای مثال، مکانهای فیلمبرداری، انتخاب بازیگر، صدابرداری و... باید توسط کارگردان مورد تأیید قرار بگیرد.
بازیگری به صورت گستردهای با شرایط روانی و فیزیکی فرد، پیوند میخورد. بازیگر، باید از آمادگی فیزیکی و جسمانی بالایی برخوردار باشد. بیشک، فیلمبرداریهای طولانی در مکانهای مختلف با شرایط جغرافیایی گوناگون یا در زمانهای متفاوتی از روز، خستهکننده و طاقتفرسا است.
آمادگیهای روانی از این جهت ضروریاند که کار اصلی بازیگر از ذهن خودش آغاز میشود. نقش بازیگر در سینما، جان بخشیدن به شخصیتهای داخل فیلمنامه است. او با استفاده از شخصیتسازی درست که با کمک و راهنمایی کارگردان تکمیل میشود، بر ذهن مخاطب، اثر میگذارد. پیش از اثر گذاشتن بر مخاطب، خودش باید با نقش ارتباط عمیقی برقرار کند؛ ارتباطی که بعد از مدت کوتاهی به اتمام رسیده و پس از ساخت فیلم باید از آن دل کند.
برای اینکه بازیگر بتواند شخصیتسازی درستی انجام دهد، تکنیکهای مختلفی وجود دارند. در واقع؛ بازیگر مثل خمیری است که با توجه به توانایی و میزان انعطافپذیری در درک شخصیت و تکنیک بازیگری و خلاقیت خود، با راهنمایی کارگردان میتواند شکل هر نقش را به خود بگیرد.
شما میتوانید برای آشنایی بیشتر با این حرفه به دستهبندی بازیگری سینما در مجله فرواک مراجعه نمایید.
این بخش از هنر سینما، به منظور کمک به مخاطب در تصویرسازی داستان و همینطور واقعی و زیباتر کردن فضای فیلمبرداری، به کار گرفته میشود.
مهمترین هدف طراحی صحنه، تعریف فضای شخصیتی نقشها و نشان دادن زمان و مکانی است که فیلم در آن رخ میدهد. این زمان و مکان میتواند شهر کوچکی در انگلستان قرن نوزده یا اتاقی در یک آپارتمان وسط شهر باشد؛ در زمینه شخصیتپردازی بیانگر شخصیت نقش موردنظر در فیلم است با شرط اینکه مکان موردنظر مختص به آن شخصیت باشد. طراحی صحنه در سینما، همچنین میتواند مضمون و حس و حال فیلم را در قالبهای مختلف با به کارگیری نماد و رنگ، به مخاطب ارائه دهد.
بین طراحی صحنه برای سینما و تئاتر تفاوتهایی وجود دارد. طراحی صحنه در تئاتر عموماً واقعگرایانهتر از سینما است. علاوه بر آن، طراح صحنه تئاتر، فضای محدودتری را برای اجرای طراحیهایش دارد. تمام داستان یک نمایش بر روی یک صحنه اتفاق میافتد در حالی که یک اثر سینمایی، ممکن است در مکانها و حتی شهرها و کشورهای مختلفی رخ دهد. میتوان این را هم اضافه کرد که طراح صحنه تئاتر نیاز دارد تا همه چیز را از صفر بسازد؛ ولی در سینما، طراحان صحنه میتوانند از فضاهای واقعی استفاده کرده و فقط تغییراتی ایجاد کنند.
طراحان لباس سینما باید درک کاملی از داستان، شخصیتها، مضمون و دیگر بخشهای فیلم داشته باشند؛ تا بتوانند برای بازیگران، متناسب با نقشی که دارند طراحی لباس درستی انجام دهند. همچنین از آنجایی که بخشهای طراحی لباس، گریم و صحنه با ظاهر شخصیتهای داستان سر و کار دارند، باید با هم در تعامل باشند. این بخشها به کمک بازیگر آمده و به او در تأثیرگذاری بیشتر نقش، کمک بسزایی میکنند.
هنر طراحی لباس با به کارگیری سبکها و نمادهای متفاوت و با استفاده از رنگشناسی سعی در بهتر نشان دادن مفاهیم مورد نظر فیلم دارد. یک طراح لباس حرفهای بهتر است که سررشتهای از خیاطی نیز داشته باشد. یک طراح لباس سینما باید بداند که طرحی که ارائه میدهد قابل اجرا هست یا نه.
گروه تهیه و تولید، شامل تهیه کننده، مدیر تولید، برنامهریز و مدیر تدارکات است. برای شروع یک پروژه سینمایی، اولین مرحله، تشکیل گروه تهیه و تولید است. مدیریت، نظارت و کنترل تولید برنامه برعهده تهیهکننده است. کنترل برنامه، فرایندی حیاتی در تهیه و تولید بهشمار میرود و از ایدهپردازی محتوا تا پیشتولید، تولید و پس تولید ادامه دارد.
تهیه کننده، بودجه فیلم را در اختیار مدیر تولید میگذارد تا زیر نظر او، بودجه را جهت هزینههای مختلف فیلم استفاده کند. از مهارتهای مورد نیاز در این حوزه میتوان به توانایی انجام کار گروهی، رهبری و هدایت گروه، مهارت حل مسئله و ارتباطات اجتماعی اشاره کرد. شما میتوانید برای اطلاعات بیشتر، به دستهبندی تهیه و تولید در سینما مراجعه فرمایید.
گریم به بازیگر در شخصیتسازی کمک میکند و تأثیر زیادی بر نقشآفرینی او میگذارد. آنطور که از تاریخچه گریم پیداست، این حرفه از ابتدای پیدایش هنرهای نمایشی، وجود داشته است. کلمه گریم به معنی آرایش سر و صورت و تغییر ظاهر هنرپیشه به منظور آمادهسازی ظاهری او، برای ایفای نقش است.
بسیاری فکر میکنند گریم سینمایی همان گریم آرایشی است؛ در صورتی که دنیای گریم سینمایی بسیار گستردهتر است؛ به شخصیتسازی، نشان دادن انواع احساسات بر صورت، تغییر محدوده سنی و ایجاد زخم و جراحت میپردازد. گریم در سینما، با رشتههای دیگری همچون نورپردازی، صحنه و لباس تعامل دارد. تفاوت نورپردازی در تئاتر و سینما باعث شده تا گریم در هر یک از این شاخههای هنری، مستقل و متفاوت باشد. شما میتوانید برای مطالعه بیشتر به دستهبندیهای گریم در تئاتر و گریم در سینما مراجعه کنید.
روایت یک فیلم به عوامل متعددی بستگی دارد. یکی از عواملی که در این روایت اثرگذار است و آن را پیش میبرد، فیلمبرداری است. فیلمبرداری، تصویر کلی و نهایی فیلم را میسازد و به مخاطب ارائه میدهد. میتوان گفت زاویه دید دوربین فیلمبردار، راوی اصلی فیلم است.
فیلمبرداری در سینما ارتباط نزدیکی با نورپردازی، قاببندی، حرکات و زوایای دوربین، انتخاب فیلم و لنز، زوم، فوکوس، رنگ و فیلتر دارد. با توجه به این نکته، تعداد زیادی از عوامل، مانند نورپرداز و طراح صحنه، باید با هماهنگی و در تعامل با فیلمبردار کار کنند.
این وظیفه گروه فیلمبرداری است که مطمئن شوند بین سکانسها و شاتهای مختلف هماهنگی وجود دارد. فیلمبرداری سبک بصری فیلم را مشخص میکند. تعامل کارگردان با گروه فیلمبرداری از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ چراکه فیلم در قالب کاری که فیلمبردار انجام میدهد، به مخاطب نمایش داده میشود.
نورپردازی میتواند چیدمان و اجزای صحنه را به چشم مخاطب برساند. نورپردازی در سینمای امروز نیاز به تجهیزات و ابزار متعدد و پیشرفتهای دارد. البته این هنر، فقط شامل تاباندن نور به تجهیزات و وسایل داخل صحنه نمیشود؛ بلکه مانند دیگر بخشهای سینما دارای نقشهای متفاوتی است. از کاربردهای آن، میتوان به تأثیر بر احساسات و جو حاکم در فضا اشاره کرد.
نورپردازیهای مختلف میتوانند بر دیدگاه ما نسبت به یک تصویر ثابت، اثرات متفاوتی بگذارند؛ برای مثال وقتی چهره و فضای فیلمبرداری با نور و رنگهای آبی پیوند میخورد، معمولاً تداعیکننده حس غم و افسردگی است. با توجه به این نکته، میتوان به اهمیت رنگشناسی در نورپردازی و ارتباط عمیق این دو مبحث با یکدیگر اشاره کرد.
میتوانیم بگوییم، با ورود جلوههای ویژه، صنعت سینما دچار تغییرات بسیاری شد و دنیای تازهای را ایجاد کرد. فیلمهای سینمایی زیادی با استفاده از جلوههای ویژه آثار شگفتانگیزی را خلق نمودهاند. ما با استفاده از این هنر میتوانیم صحنههایی که غیرقابل دسترس هستند و دستیابی به آنها غیر ممکن است را ممکن کنیم. این موضوع از لحاظ دیداری و شنیداری برای مخاطب بسیار جالب و هیجان انگیز است؛ میتوان گفت پشت صحنه جلوههای ویژه به اندازه خود فیلم برای مخاطب جذابیت دارد.
اولین جلوههای ویژه سینما، در فیلم "ماری ملکه اسکاتلند" برای سکانس گردن زدن ماری بود. با گذشت سالها این هنر پیشرفتهای بسیاری کرد و با ظهور تکنولوژیهای جدید، جزئی مهم در صنعت سینما شد. بهطوری که در معروفترین آثار سینمایی مثل تایتانیک هم از این هنر استفاده کردهاند.
جلوههای ویژه، یک رشته بسیار جذاب و تقریباً جدید است؛ میتوان با آشنایی و سپس یادگیری آن وارد بازار کار شد و از درآمد بالایی بهره برد.
از مهمترین عوامل در پروسه ساخت یک فیلم میتوان به تدوین اشاره کرد. در گذشته که فیلمبرداری با دوربینهای آنالوگ انجام میشد، مسئولیت این بخش بر عهده مونتاژکار بود. او به وسیله صفحه نوری به نام موویلا، که نوارهای راش روی آن قرار میگرفت، با تنظیم سرعت و توقف، میتوانست محلهای مورد نظر را حذف یا جا به جا نماید.
امروزه با پیشرفت تکنولوژی، تصاویر به صورت دیجیتال فیلمبرداری میشوند؛ اما مونتاژ کردن نهایی نیازمند دانش و تخصصی فراتر از پیش است. در عصر حاضر، مسئولیت این کار بر عهده تدوینگر سینما است که توسط نرم افزارهای تخصصی مختلف انجام میشود. تدوینگر، علاوه بر سواد آکادمیک باید از تجربه بالایی در ساخت فیلم از قبیل اصول کارگردانی، فیلمبرداری، رنگ شناسی، زیبایی شناسی ، فیلم شناسی و... برخوردار باشد. تدوین فیلم، از مراحل نهایی فرایند تولید یک اثر سینمایی میباشد که بخشهای متفاوت و گستردهای دارد. در مجله فرواک به صورت کامل به تدوین و مباحث مربوط به آن میپردازیم.
عکاسی در سینما از حوزههای تخصصی به شمار میرود. عکاس سینما باید تصاویر متحرک را در یک تصویر ثابت، نمایان کند. عکاس از ابتدای هر پروژه سینمایی، مراحل مختلف تولید اثر را ثبت میکند. علاوه بر ضبط مرحله به مرحله فرایند کار، بخشی از عکاسی در سینما جنبه تبلیغاتی دارد؛ به بیانی دیگر میتوان گفت عکسهای جذاب از پشت صحنه و یا قابهای فیلم، مردم را به دیدن آن، تشویق میکند.
برای عکاسی اصولی و سینمایی باید سرعت عمل، دانش و مهارت در کنار یکدیگر قرار بگیرند. عکاس باید بداند که با تجهیزات مناسب، بهموقع، در مکان درست و زاویه صحیح قرار بگیرد تا بهترین نتیجه ایجاد شود. عکاسان آثار سینمایی، فیلمنامه را بررسی میکنند و با توجه به مفهوم، هدف، ژانر و سبک پروژه سینمایی، دست به خلق اثر میزنند.
برای پی بردن به اهمیت صدا در روند ساخت یک فیلم میتوانید به تمام فیلمهای مورد علاقهتان رجوع کنید. آیا با حذف صداهای پسزمینه و آواها، فیلم همچنان برایتان جذاب خواهد بود؟ به عنوان مثال آیا میتوانید سکانسی از شهری شلوغ و پرترافیک را بدون صدا مجسم کنید؟
درواقع درک و فهمیدن معنی اثر سینمایی، بدون حضور صدا برای مخاطب امکانپذیر نیست. حتی در فیلمهای صامت نیز، شما میتوانید صداهای پس زمینه را شنیده و برای فهم فیلم از آن کمک بگیرید. جس شل، طراح بازیهای کامپیوتری در اهمیت صدا میگوید:
<<صدا آن چیزی است که ذهن را متقاعد میکند که در فضای خاصی حضور دارد. به بیانی دیگر شنیدن، باور کردن است>>. این گفته به درستی بیانگر اهمیت صدا، برای ارتباط نزدیکتر با یک اثر نمایشی است. صدا در سینما شامل دیالوگها، جلوههای صوتی، صداهای پس زمینه و موسیقی متن است؛ تمامی این اجزا در کنار یکدیگر باعث بالا رفتن فهم و لذت مخاطب از فیلم میشود. صدابرداری یک حرفه بسیار تخصصی در دنیای سینما است. صدابرداران علاوه بر مطالعات و تکنیکهای علمی به قدرت شنیداری بالا هم نیاز دارند.
موسیقی یکی از مهمترین و ضروریترین عواملی است که به روایت داستان فیلم کمک میکند. آهنگ، مخاطب را از لحاظ احساسی به فیلم وصل مینماید. یک اثر سینمایی با استفاده از موسیقی، میتواند اتفاقات مهم داستان را حتی پیش از وقوعشان در فیلم نمایان کند. در واقع، گاهی موسیقی، ذهن مخاطب را آماده کرده و باعث میشود تا او منتظر سکانس اصلی بماند. بعضی وقتها در آثار سینمایی نمیتوان با کلمات، معنی و مفهوم مورد نظر را بیان کرد. موسیقی راه ارتباطی قوی و پیچیدهای است که اتفاقا به سادگی با مخاطب حرف میزند. همانطور که هانس کریستین آندرسن گفته است:
<<جایی که کلمات ناکام بمانند، موسیقی سخن میگوید.>>
دوبلاژ در تعریفی ساده، هنر جایگزین کردن صدای اصلی فیلم با صدای دوبلورها است. صداپیشگی به منظور صداگذاری بر روی شخصیتهای انیمیشنی، قابل فهم کردن فیلمی برای زبان های دیگر و یا بالا بردن کیفیت صدای اصلی فیلم انجام میشود.
از نکاتی که دوبلورها باید به آن توجه کنند، هماهنگ بودن یا سینک بودن صدایشان با اتفاقات فیلم، حرکات دهان و بدن بازیگرها است. به همین دلیل دوبله برای فیلمهای سینمایی با زبانهای دیگر، به خاطر تفاوتهای زبانی و فرهنگی، تلاش دو چندانی میطلبد. برای هماهنگی با نحوه صحبت کردن بازیگر، تکنیکهای بسیاری وجود دارد. فارغ از این تکنیکها، برخی از صداپیشگان برجسته نیز، از روشهای تجربی استفاده میکنند؛ آنها به صورت طبیعی صدای خود را با حرکات دهان، سرعت و ریتم صحبت بازیگران هماهنگ میکنند. همچنین افراد فعال در حوزه دوبلاژ باید بتوانند با صدا و لحن خود، شخصیت پردازی کنند.
برخی از عوامل تهیه و تولید سینما بر این گماناند که وظایف آنها فقط تأمین بودجه فیلم، برای ساخت یک اثر است؛ ولی یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین وظیفه آنها که کمتر هم به آن پرداخته میشود، پخش فیلم است. بعد از اینکه ساخت فیلم به اتمام رسید و همه چیز آماده شد، به مرحله سرنوشت ساز پخش و فروش فیلم میرسیم؛ مرحلهای که در آن نتیجه نهایی کار مشخص میشود. یک فیلم با پخش در جای درست و زمان مناسب میتواند بودجهای که صرف ساخت آن شده را چند برابر برگرداند.
از سویی دیگر، بارها فیلمهایی ساخته شدهاند که با وجود ارزشمندی هنری، تنها به دلیل پخش نادرست، در گیشه شکست خوردهاند. به طور کلی، از مهمترین عواملی که گروه تهیه و تولید باید به آن توجه ویژهای داشته باشد پخش فیلم است؛ چراکه ثمره تلاش تمامی افراد سهیم در پروژه را مشخص میکند.
مخاطب شناسی از زوایای مختلف برای سینماگران (چه فیلمسازان تجاری و چه هنری)، حائز اهمیت است. آنها باید بدانند که برای چه کسانی فیلم میسازند؛ پاسخ به این سوال که مخاطبان ما را چه طیفی از مردم جامعه تشکیل میدهند، در مفهوم و ساختار فیلم مؤثر است. برای مثال، مخاطبان اقتباس از یک کمیک بوک (کتاب داستان مصور) ابرقهرمانی با مخاطبان سرگیجه هیچکاک یکی نیستند. این تفاوت موجب میشود تا دو اثر سینمایی، با معنا و مفهوم و ساختاری کاملاً متفاوت از یکدیگر ساخته شده و توسط طیفهای مختلفی از مخاطبان، به روشهای متفاوتی درک شوند.
همچنین رسانهای که فیلم قرار است از آن پخش شود نیز قابل توجه است. فیلمی که برای سالن سینما ساخته میشود مخاطب متفاوتی دارد از فیلمی که برای تلویزیون یا پلتفرمهای اینترنتی ساخته میشود. تجربه دیدن هر یک از این انواع فیلم نیز با دیگری متفاوت است؛ پس عوامل ساخت فیلم باید توجه کنند که مخاطب در چه فضایی و با استفاده از چه رسانهای به تماشای فیلم مینشیند.
سخن پایانی
امروزه سینما طرفداران زیادی را به خود جذب کرده است؛ همه بخشهای هنری آن، هر روزه در حال پیشرفت هستند، به مخاطبان چیزهای جدیدی ارائه میدهند و آنها را شگفتزده میکنند. در مجله سینما سعی کردهایم نگاهی اجمالی به عوامل مؤثر بر سینما داشته باشیم و یک آشنایی کلی برای مخاطبانمان ایجاد کنیم. امید است که کمکی به شما علاقمندان هنر و سینما کرده باشیم.