سینما شگفتانگیز است و تنها به تماشای مجموعهای از صحنههای پشت سر هم خلاصه نمیشود. باوجود اینکه دانستن اصطلاحات در هر زمینهای میتواند دید عمیقی به ما بدهد، این موضوع دربارهی هنر سینما کمی متفاوت است. سینما، این هنر پرمخاطب، پر از تکنیکها و اصطلاحاتی است که آشنایی با آنها حتی برای مخاطبان عام نیز میتواند جذاب باشد و لذت تماشا را دوچندان کند.
چه از علاقهمندان پروپاقرص سینما باشید و چه بهدنبال یادگیری بیشتر، آشنایی با این اصطلاحات سینمایی شما را یک قدم به درک بهتر این هنر نزدیک میکند. در این مقاله، با زبانی ساده و روان، پرکاربردترین اصطلاحات سینمایی را بررسی میکنیم. برخی از این اصطلاحات ممکن است برایتان آشنا باشد و برخی دیگر ممکن است نکاتی تازه و جذاب داشته باشند که تا به حال کمتر به آنها توجه کردهاید.
اولین اصلاح از اصطلاحات سینمایی که به آن میپردازیم، دکوپاژ است. دکوپاژ به معنای تقسیم فیلمنامه به نماهای جداگانه است. در این فرآیند، کارگردان تصمیم میگیرد هر صحنه چگونه فیلمبرداری شود. دکوپاژ شامل انتخاب زاویههای دوربین، طول نماها، حرکات دوربین و چیدمان عناصر در کادر میشود. هدف دکوپاژ، آمادهسازی یک نقشه تصویری دقیق برای ضبط صحنهها است. دکوپاژ، نقشهای برای تیم فیلمبرداری و تدوینگر محسوب میشود و از اتلاف منابع جلوگیری میکند.
یکی از پرکاربردترین اصطلاخات سینمایی، کلوزآپ است. کلوزآپ نوعی اندازه نما است که در آن یک سوژه بهصورت نزدیک نشان داده میشود. این نما اغلب برای تأکید بر احساسات یا جزئیات خاص چهره، اشیاء و یا حرکات استفاده میشود. بهعنوانمثال، در صحنهای که یک شخصیت گریه میکند، کلوزآپ به مخاطب کمک میکند تا عمیقتر با احساسات شخصیت ارتباط برقرار کند.
مدیوم شات یکی از اصطلاحات سینمایی است که بیشتر در مکالمات کارگردان و فیلمبردار شنیده میشوند. مدیوم شات (Medium Shot) نمایی است که سوژه را از کمر به بالا یا کمر به پایین نشان میدهد. این نوع نما اغلب برای صحنههای دیالوگ یا تعامل بین شخصیتها استفاده میشود، چراکه بهصورت همزمان هم بر چهره و احساسات شخصیت تمرکز دارد و هم فضای اطراف آنها را نشان میدهد.
یکی دیگر از پرکاربردترین اصطلاحات سینمایی، لانگ شات است. لانگ شات نمایی است که سوژه را بهصورت کامل و از فاصله دور نشان میدهد. این نما اغلب برای نمایش محیط یا قرار دادن شخصیت در زمینهای خاص استفاده میشود. لانگ شات میتواند حس مقیاس و رابطه شخصیت با محیط اطرافش را به تصویر بکشد.
پلان و سکانس دوتا از کاربردیترین اصطلاحات سینمایی و دو واحد اساسی در ساختار فیلم هستند که هر یک نقش ویژهای در روایت داستان ایفا میکنند. پلان (Shot) کوچکترین واحد فیلمبرداری است که از لحظهی شروع ضبط تا توقف آن را شامل میشود. بهعبارتدیگر، هر بار که دوربین روشن و سپس خاموش میشود، یک پلان ایجاد میگردد. پلانها میتوانند از نظر مدتزمان و محتوا متنوع باشند و بسته به نیاز صحنه، ثابت یا متحرک باشند.
میتوان سکانس را از پرکاربردترین اصطلاحات سینمایی دانست. سکانس (Sequence) مجموعهای از چند صحنه است که با هم یک واحد روایتی کامل را تشکیل میدهند. هر سکانس دارای آغاز، میانه و پایان است و معمولاً یک موضوع یا مضمون مشترک را دنبال میکند. بهطور کلی، هر سکانس از چند صحنه و هر صحنه از چند پلان تشکیل شده است.
تفاوت پلان و سکانس:
برای روشن شدن تفاوت این دو، به مثال زیر توجه کنید: فرض کنید در یک فیلم، شخصیت اصلی قصد دارد برای بدرقهی خانوادهاش به فرودگاه برود. این ماجرا میتواند یک سکانس باشد که از چندین پلان تشکیل شده:
پلان اول: نمای بلند (Long Shot) از شخصیت اصلی که در خیابان میدود و تاکسی میگیرد.
پلان دوم: نمای داخلی از تاکسی، جایی که شخصیت با راننده صحبت میکند.
پلان سوم: نمایی از تاکسی که با سرعت در بزرگراه حرکت میکند.
پلان چهارم: شخصیت به فرودگاه میرسد و به سمت ورودی میدود.
این مجموعه پلانها با یکدیگر یک سکانس را تشکیل میدهند که موضوع آن «رسیدن به فرودگاه» است.
زاویه دوربین از آن دسته اصطلاحات سینمایی است که احتمالا کمتر شنیدهاید. زاویه دوربین (Camera Angle) به محل قرارگیری دوربین نسبت به سوژه گفته میشود. زاویههای مختلف تأثیرات احساسی متفاوتی ایجاد میکنند:
زاویه بالا (High Angle): نشاندهنده ضعف یا کوچک بودن سوژه.
زاویه پایین (Low Angle): قدرت یا برتری سوژه را نشان میدهد.
اگر دست به دوربین باشید و با حتی تنها یک علاقمند به عکاسی باشید، احتمالا این اصطلاح را زیاد شنیدهاید. عمق میدان (Depth of Field) به میزان وضوح تصویر در عمقهای مختلف کادر اشاره دارد. وقتی عمق میدان کم باشد، تنها بخشی از تصویر واضح است و بقیه قسمتها تار میشوند. این تکنیک برای تمرکز بر سوژه اصلی و جدا کردن آن از پسزمینه به کار میرود.
از شنیده شدهترین اصطلاحات سینمایی اسلوموشن است. این عبارت نهتنها در سینما بلکه در گفتار عامیانهی این روزها نیز زیاد گفته میشود. در تعریف آکادمیک، اسلوموشن (Slow Motion) تکنیکی است که حرکات را کندتر از حالت واقعی نشان میدهد. این تکنیک اغلب برای ایجاد تأثیرات دراماتیک یا برجسته کردن جزئیات یک حرکت استفاده میشود.
مونتاژ (Montage) فرآیند تدوین و ترکیب نماها برای روایت داستان، ایجاد ریتم و انتقال مفاهیم است. در سینمای کلاسیک، مونتاژ بهویژه برای نشان دادن گذر زمان یا پیشرفت داستان استفاده میشود. برای مثال، در فیلمهای ورزشی، مونتاژ میتواند مراحل تمرین یک شخصیت را نشان دهد.
جامپ کات (Jump Cut) نوعی برش تدوینی است که در آن پرشی در زمان یا مکان دیده میشود. این تکنیک اغلب برای ایجاد حس بینظمی یا هیجان استفاده میشود. ژان لوک گدار، کارگردان فرانسوی، از این تکنیک بهطور گسترده استفاده کرده است.
تراکینگ شات از دیگر اصطلاحات سینمایی است که در فیلمبرداری کاربرد دارند و میان کارگردان و فیلمبردار کاربرد بیشتری دارد. در تراکینگ شات (Tracking Shot)، دوربین همزمان با سوژه حرکت میکند. این تکنیک اغلب برای دنبال کردن شخصیتها در حال حرکت یا ایجاد حس پویایی در صحنه استفاده میشود. تراکینگ شات میتواند با استفاده از ریل، کرین یا دوربین دستی انجام شود.
یکی دیگر از اصطلاحات سینمایی که یک تکنیک فیلمبرداری است، فید است. احتمالا شما این اصطلاح را در نرمافزارهای تدوین و ویرایش عکس و فیلم هم دیده باشید. فید (Fade) به تغییر تدریجی تصویر به سیاهی (Fade Out) یا ظهور تدریجی تصویر از سیاهی (Fade In) گفته میشود. این تکنیک اغلب برای نشان دادن گذر زمان یا انتقال به صحنهای جدید استفاده میشود.
سخن فرواک
اصطلاحات سینمایی نهتنها ابزاری برای بیان ایدهها در فیلمسازی گروه کارگردانی سینما هستند، بلکه کلیدهایی برای مخاطبان محسوب میشوند تا جهان فیلمها را بهتر درک کرده و تجربهای عمیقتر از داستانها کسب کنند. آشنایی با این مفاهیم، دیدگاه ما را نسبت به فیلمها تغییر میدهد و از تماشای صرف به سفری آگاهانه در دنیای سینما تبدیل میشوند. درک این زبان مشترک، تماشاگری ما را نهتنها لذتبخشتر، بلکه معنادارتر میکند و احترام بیشتری به تلاشهای هنری پشت صحنه میبخشد.
نویسنده: سارا فرخنده طینت فرد
نظرات کاربران