هیچ مقاله ای در این دسته بندی وجود ندارد.
بازیگری سینما، هنری است که با تجسم شخصیتها و داستانها، مخاطبان را به دنیای خیال میکشاند و آنان را مسحور میکند. در پس هر اجرای موفق، بنیانی محکم از اصول و تکنیکهای بازیگری نهفته است که به بازیگران کمک میکند تا جان تازهای به شخصیتها ببخشند. اصول و مبانی بازیگری در سینما را به پنج بخش اصلی شناخت نقش، تکنیک، ارتباط با دوربین، هماهنگی و آمادگی ذهن و جسم تقسیم کردیم. در ادامه به بیان هر کدام از آنها میپردازیم.
ارسطوی فیلسوف بهاحتمالقوی اولین کسی بود که بهطورجدی به تجزیهوتحلیل درام پرداخت. او توجه خاصی به طرح (به معنای ردیفی از حوادث) داشت.
طرح در بازیگری سینما که به بیانی دیگر همان داستان یا آن چیزی است که برای شخصیتها اتفاق میافتد، مهمترین بعد نمایشنامه است. مطمئناً یکی از اولین کارهایی که شما هنگام تجزیهوتحلیل نمایشنامه مبتنی بر تمرین تجزیهوتحلیل پویای استانیسلاوسکی انجام میدهید، مشخصکردن حوادث کلیدی هر صحنه است. به طور مثال پاسخ به سؤالاتی ازاینقبیل در این صحنه چه اتفاقی میافتد؟ چرا نمایشنامهنویس این صحنه را نوشته است؟ اگر این صحنه در این جای نمایشنامه نمیبود طرح کلی آن چه تغییری میکرد؟
اینها همه برای شناخت طرح اصلی فیلمنامه است که یک بازیگر باید آنها را بخواند و بداند و پس از آن باید به شناخت شخصیت بپردازد.
شخصیت بازیگری سینما نسبت به طرح در درجه دوم اهمیت قرار دارد. ارسطو معتقد است که خلقوخو و دیدگاه هر شخصیت توسط کنش نمایشنامه به تماشاگران ارائه میشود. بهعبارتدیگر شخصیت کاملاً وابسته به کنش است. اگر شما هیچ کنشی را مرتکب نشوید تماشاگر پی به شخصیت نخواهد برد. این نکته نیز بسیار هماهنگ با فرایند بازیگری استانیسلاوسکی است که میگوید «برای گزینشهای مناسب در ایفای نقش، مشخص کنید که شخصیت چه عملی انجام میدهد. این اعمال به معنای اعمال درونی، جسمانی و زبانی است.»
در این صورت در ایفای نقش بسیار قویتر خواهید بود. در واقع انسان بهصورت عادی صبح بلند نمیشود تا با خودش فکر کند خب امروز چه نقشی را میتوانم بازی کنم؟ یا چه اثر احساسی بر جای گذارم؟
بلکه آدم بهصورت عادی زندگی میکند به کارهای زندگیاش میرسد و به آنها فکر میکند. بازیگر سینما نیز باید مواد کارش را در دست داشته باشد و با زندگی شخصتی که بازی میکند آشنایی داشته باشد تا به خصوصیترین اندیشههای شخصیتش پی ببرد طوری که گویی هیچکس ناظر او نیست، گویی دوربینی در کار نیست که بتواند او را ضبط کند اگر هم دوربینی هست بهگونهای تصادفی آنجاست.
به این معنا که آدم زمانی بر یکزبان بیگانه چیره میشود که شروع کند به آن زبان خواب ببیند. یک بازیگر سینما هم موقعی در شرایطی رؤیاهای یک آدم دیگر را در خواب میبیند که با آن شخصیت بتواند یکی شود.
یکی از کارهایی که برای ایفای صحیح نقش بازیگری در سینما میتوانید انجام دهید، شناخت گذشته فرد و اهداف و انگیزههای فرد در آینده است. این کار سبب شناسایی عمق شخصیتها میشود و باعث میشود شما فردی را به تصویر بکشید که همانند یک انسان واقعی دارای ابعاد مختلف اخلاقی و روحی است.
بازیگر سینما برای ایفای نقش به بهترین حالت ممکن، موظف است بازتاب درستی از احساسات و شخصیت فرد را به نمایش بگذارد. در دنیای سینما برای این کار، از تکنیکهای مختلفی از جمله روش استانیسلاوسکی، تکنیک بازیگری چخوف، تکنیک بازیگری متد، تکنیک بازیگری مایسنر و تکنیک بازیگری زیباییشناسی عملی استفاده میشود که هر یک رویکرد متفاوتی به این هنر دارند.
• روش استانیسلاوسکی: بر اساس واقعگرایی و باورپذیری شخصیتها است و بازیگر را تشویق میکند تا با تجربیات شخصی خود ارتباط برقرار کرده و به عمق شخصیت نفوذ کند.
• روش مایزنر: بر تمرینهای عملی و واکنشهای آنی تمرکز دارد تا بازیگر بتواند به طور طبیعی و بدون فکرکردن به دیالوگها، به همبازیان خود واکنش نشان دهد.
• روش استلا آدلر: به بازیگر کمک میکند تا با استفاده از تجربیات شخصی خود، به شخصیتهای مختلف عمق ببخشد.
• روش چخوف: بر اهمیت زیر متن در دیالوگها و حرکات شخصیتها تأکید دارد و بازیگران را تشویق میکند تا به دنبال معنای پنهان در کلمات باشند.
• روش متد: بازیگر تلاش میکند تا به طور کامل به شخصیت تبدیل شود و زندگی او را تجربه کند.
• روش زیباییشناسی عملی: بر اعمال فیزیکی شخصیت و ارتباط آنها با احساسات درونی تأکید دارد.
آشنایی با این تکنیکها برای بازیگران سینما ضروری است، زیرا به آنها ابزارهای لازم برای خلق شخصیتهای پیچیده و چندبعدی را میدهد. با استفاده از این تکنیکها، بازیگر میتواند با اعتمادبهنفس بیشتری در مقابل دوربین ظاهر شود و با همبازیان خود ارتباط مؤثرتری برقرار کند.
نمای نزدیک یا همان کلوزآپ، تصویری است که سینما بیشتر اوقات بر آن متکی است. در واقع این تصویری است که حاوی جزئیترین احساسات و اندیشههای بازیگر سینما است.
این تصویر میتواند منتقلکننده نیروی عظیمی باشد؛ اما انرژی آن نیازمند تمرکز عظیمی از سوی بازیگر است. دوربین کلوزآپ، بهگونهای اسرارآمیز لحظهای یکنواخت را به لحظهای تماشایی تبدیل نمیکند. مگر اینکه بازیگر چیزی تماشایی را در این لحظه به نمایش بگذارد.
در حقیقت دوربین کلوزآپ جزئیترین عدم اطمینانها را جستجو میکند و آنها را بزرگ میکند. خشکشدن (فراموشکردن دیالوگها) را میتوان روی صحنه تئاتر، پنهان کرد. جایی که بازیگر بهاحتمال دستکم هفت متر از نزدیکترین ردیف تماشاگران فاصله دارد؛ اما دوربین سینما کوچکترین تردیدهای چهره بازیگر را لو میدهد. اگر تمرکز شما در کلوزآپ بینقص باشد و بازی شما کامل و حقیقی باشد میتوانید نفس راحتی بکشید چرا که دوربین همیشه این حالت شما را ضبط خواهد کرد.
دوربین همیشه در حال تماشای شما و دوست شماست. یادتان باشد که دوربین شما را دوست دارد، دوربین به شما گوش میدهد و همیشه شما و تصویر شما را هرچند حرکت جزئی باشد، ضبط میکند.
هر چند ابعاد بازی سینمایی کوچکتر از ابعاد بازی تئاتری است؛ اما با وجود این اختلاف شدت بازی در سینما به همان انداز بازی تئاتر بزرگ است. روی صحنه نیروی نمایشی ای است که شما را بهپیش میراند. در سینما دوربین لحظات جداگانه را فیلمبرداری میکند شاید این تکههای جداگانه در تداوم درست فیلمبرداری نشوند و در هر لحظه باید خودتان شدت لازم در خلق آن لحظه را کوک کنید و روی هر نمای جداگانه متمرکز شوید. اما در فیلم ساحل یا مقصدی نیست که فیلم بهسوی آن رانده شود. ذهن شما در اصل دوبرابر کار میکند و یا روی پرده حضور ندارید و شگفتزده میشوید که چطور یک بازی کوچک میتواند در سینما بزرگ جلوه کند بهشرط آن که ریشه در واقعیت داشته باشد؛ اما این به این معنی نیست که بایستید و جلوی دوربین هیچ کاری نکنید.
همه چیز آنطور که در تئاتر رایج است در صحنه فیلمبرداری روی نمیدهد تصور نکنید که در سینما همه چیز بهصورت تئاتری اما در ابعاد کوچکتری انجام میشود و همه چیز درست از کار در میآید هر لحظه باید فکر کنید چرا دوربین به درون ذهن شما نگاه میکند و تماشاگر آنچه را که دوربین میبیند را میبیند کلید واقعی انتقال ذهنیات شما به تماشاگر است. اگر ذهن مملو از انگیزه باشد آن گاه پیکر در جهت درست پیش خواهد رفت.
در مبحث هماهنگی با گروه در بازیگری سینما، اهمیت هم آهنگی و تعامل مؤثر با دیگر اعضای گروه فیلمسازی، مانند کارگردان، بازیگران همکار، فیلمبردار، و طراح صحنه موردتوجه قرار میگیرد. بازیگر باید بتواند نقش خود را با درک کامل از اهداف کلان فیلم و الزامات هر صحنه اجرا کند. این هماهنگی باعث میشود تا هر عضو گروه به بهترین شکل ممکن وظایف خود را انجام دهد و نتیجه نهایی که فیلمی هماهنگ و یکپارچه است، به دست آید. هماهنگی با گروه نهتنها شامل تعاملات حرفهای، بلکه شامل درک متقابل و احترام به نقشها و وظایف دیگران در تولید اثر است.
در بطن هر سیستم آموزش بازیگری سینما به نحوی تعاملاتی میان بدن، تخیل و احساسات وجود دارد. عموماً عبارت روان - بدنی برای انتقال این مفهوم، به کار میرود. بدین معنا که حوزههای روانی درونیمان و حالتهای بدنی بیرونیمان کاملاً با هم در تعاملاند.
در قرن هفدهم که پزشکی کاملاً در ابتدای مسیر خود بود؛ دانشمندان نمیدانستند خون در بدن توسط قلب تلمبه میشود و به تمام اعضای بدن فرستاده میشود. در این زمان، پزشکان به آموزههای جالینوس طبیب اقتدا کردند. جالینوس معتقد بود که هر یک از اعضای بدن ما یکی از مایعات یا اخلاط چهارگانه را جذب میکند. این خلط در آن عضو تصفیه میشود و به بدن در خارجکردن فضولات کمک میکند. این اخلاط چهارگانه عبارتاند از خون که مربوط است به کبد و با خصلتهای خوشبینانه از قبیل، شجاعت عشق و سخاوت شناخته میشود. دوم، صفرا که مربوط است به کیسه صفرا و با خصلتهای تندخویی از قبیل، خشم پرخاشگری و انتقامجویی شناخته میشود. سوم، بلغم که مربوط است به طحال و با خصلتهای خونسردی از قبیل ناامیدی، بزدلی و آرامش شناخته میشود و چهارم سودا که مربوط است به مغز و ریه و با خصلتهای افسردگی از قبیل، حرص تنبلی و ژرفاندیشی شناخته میشود. اگر همۀ اخلاط چهارگانه در تعادل باشند شما در وضعیت یوکریرا هستید و اگر آنها نامتعادل گردند شما در وضعیت دیسکریزا هستید شما تمایل دارید در وضعیت یوکریژا باشید؛ بنابراین هیجانات اخلاط چهارگانه بر نوع هیجاناتی که شما تجربه میکنید تأثیر میگذارند.
هیجانات خود به دودسته تقسیم میشوند هیجانات شهوانی و هیجانات عصبی. وقتی شما واقعاً یک چیز را بخواهید هیجانات شهوانیتان برانگیخته میشوند. در این صورت شما احساس لذت و شوروشوق میکنید وقتی شما واقعاً چیزی را نخواهید هیجانات عصبیتان برانگیخته میشوند. در این صورت شما احساس اضطراب و ترس میکنید.
کلمه هیجان از واژه لاتین patior آمده که به معنای رنجبردن یا تحملکردن است؛ بنابراین اگر شما در مورد چیزی احساس هیجان میکردید تصور میشد که نوعی درد را تجربه میکنید. برانگیختن آگاهانه هیجانات، یعنی بازیگری بدن و روحتان را در شرایط بالقوه بحرانی قرار میدهید. وظیفۀ شما بهعنوان بازیگر این است که باید هیجاناتتان کف دستتان باشد.
همچنان که هملت در آنچه احتمالاً بهترین شیوه رایج بازیگری در قرن هفدهم بوده، به این نکته اشاره میکند:
«دقت کنید که در میان طوفان تأثر و هیجان، نیز حرکات و حالاتتان از حد اعتدال خارج نشود و هرگز تکلف امیر ننماید. گذشته از این، زیاد از حد اعتدال نیز خموده و جمود نباشید. عقل و درایت را با عمل همپایه گردانید. بهخصوص دقت کنید که از متانت و وقار و زیبایی طبیعی بهدور نیفتید.»
بنابراین، هیجانات شما باید درگیر و از حیث زیبایی شناختی متناسب شوند. ان ها نه باید بسیار شدید و نه بسیار اندک باشند.
در این نوشته به توضیح اصول و مبانی بازیگری در سینما پرداختیم. آنچه حائز اهمیت است تمرین و آگاهی از هریک از موارد فوق است. با مراجعه به دیگر مقالات مجله فرواک میتوانید اطلاعات بیشتری کسب کنید.
ثبت نام "دوره تخصصی بازیگری" توسط مجموعه فرواک هنر آغاز شد. این دوره ها در سه سطح مقدماتی، پیشرفته و حرفه ای در قالب 12 جلسه با آموزش اساتید مجرب از جمله حسن معجونی، محمدهادی عطایی و... برگزار می شوند. دانشجویان گرامی پس از قبولی در آزمون پایانی، مدرک کتبی معتبر اخذ خواهند کرد که با اخذ این گواهی از مجموعه فرواک هنر، شانس حضور در پروژه های اختصاصی این مجموعه و همچنین پروژه های مختلف سینمایی را خواهند داشت. جهت آگاهی بیشتر از دوره ها بر روی مشاهده دوره کلیک کنید.