دادائیسم در تئاتر جنبشی بود که توانست با زیر پا
گذاشتن مرزهای هنر، راه را برای ظهور سبکهای جدید و تجربی باز کند. این جنبش با رد هرگونه
معنا و ارزشهای سنتی، هنری نوآورانه و متفاوت خلق کرد و
توانست بهعنوان یکی از رادیکالترین جنبشهای قرن بیستم در یادها نقش ببندد. نمایشنامهها
و آثار دادائیستی بهخوبی توانستند بیننده را به چالش بکشند و قواعد ثابت و
محدودکننده را زیر سوال ببرند. تأثیرات این سبک حتی پس از پایان رسمی دادائیسم در
تئاتر باقی ماند و همچنان هم الهامبخش هنرمندان
معاصر در خلق آثار جدید و بیپروا است. در این مقاله به بررسی سبک دادائیسم در تئاتر، ویژگیها و تأثیرات آن در تئاتر پرداختهایم تا بتوانیم درک بهتری از این جنبش داشته
باشیم.
دادائیسم، یکی از جنبشهای هنری برجسته اوایل قرن بیستم بود که در سال ۱۹۱۶ در واکنش به نابسامانیهای اجتماعی و فرهنگی ناشی از جنگ جهانی اول شکل گرفت. دادائیسم جنبشی بود که قصد داشت با رد تمامی قوانین و ارزشهای رایج اجتماعی، اعتراض خود به نابرابریهای اجتماعی در دنیای مدرن را نشان دهد. هنرمندان دادائیست از پوچی جنگ و نابودی ارزشهای انسانی به عنوان انگیزهای برای ایجاد آثاری کاملا متفاوت، نسبتبه جریانهای هنری رایج، استفاده کردند. نمایشهای دادائیستی به جای داستانسرایی، بر جلوههای دیداری و شنیداری متمرکز بودند و تأثیرات آنها بعدها در سایر جنبشهای هنری مانند سورئالیسم و ابزورد نیز مشاهده شدند.
واژه «دادا» که ریشه نام این جنبش است، در زبان فرانسوی، به معنی اسب چوبی کودکانه است اما بهطور کلی معنای مشخصی ندارد و عمدتا نشاندهنده رویکرد بیمنطق و بازیگوشانه دادائیستها بوده. هنرمندان دادائیست به دنبال رد تمامی معیارهای زیباییشناسی و ساختارهای هنری موجود بودند و تلاش داشتند تا هنر را از حالت تقدسگونهاش خارج کرده و آن را به شکلی ساده عرضه کنند. هدف سبک دادائیسم در تئاتر، ایجاد هنری بود که به نوعی هجو و اعتراض علیه نظم اجتماعی و فرهنگی زمان خود است و بهطور مستقیم به نقد فرهنگ، سیاست و حتی خود هنر میپردازد.
سبک دادائیسم در تئاتر ویژگیهایی دارد که آن را از سایر
جنبشهای هنری متمایز میکند. یکی از بارزترین ویژگیهای دادائیسم در تئاتر،
استفاده از بینظمی در ساختار و محتواست. نمایشهای دادائیستی از هیچ گونه داستان
خطی یا روایت منسجمی پیروی نمیکنند و به جای آن، به ترکیب صحنههای ناهماهنگ و
بدون ارتباط منطقی میپردازند. این نمایشها اغلب شامل لحظات شوکآور، نامفهوم و
حتی مضحک هستند که هدف اصلی آنها برهم زدن انتظارات مخاطبان و ایجاد واکنشهای
عاطفی شدید است.
عناصر تصویری و شنیداری، نقش مهمی در تئاتر دادائیستی
دارند. استفاده از جلوههای صوتی تصادفی، صداهای ناهماهنگ و صحنهآراییهای عجیب
و بیمعنا از ویژگیهای بارز سبک دادائیسم در تئاتر است. شخصیتها نیز به طور عمده بدون هویت یا
انگیزهای مشخص در نمایشها ظاهر میشوند، به گونهای که حرکتها و رفتارهای آنها
به شکلی بیهدف و غیرمنطقی طراحی شده باشد.
از دیگر عناصر برجستهی سبک دادائیسم، استفاده از زبان
و متنهای بیمعنی است. دادائیستها به جای دیالوگهای متعارف، از شعرهای تصادفی،
جملات بیمعنی و ترکیب کلمات نامفهوم استفاده میکردند. هدف اصلی از این کار،
به چالش کشیدن زبان به عنوان وسیلهای برای برقراری ارتباط و خلق نوعی آشفتگی بود
که به دیدگاههای هنری و اجتماعی این جنبش برمیگردد.
دادائیسم با برخی جنبشهای هنری مانند سورئالیسم و ابزورد اشتراکاتی دارد، اما تفاوتهای مهمی نیز بین آنها وجود دارد. یکی از مهمترین آنها، تفاوت رویکرد آنها نسبتبه هنر و منطق است. سورئالیسم، برخلاف دادائیسم، به دنبال کشف دنیای ناخودآگاه و رویاهاست و تلاش دارد تا مرز میان واقعیت و خیال را از بین ببرد. اما دادائیسم به طور عمدی از بیمنطقی و تصادف برای رد هرگونه معنا و هدف استفاده میکند و به نوعی ضدیت با هنر و فرهنگ دارد.
همچنین، ابزورد نیز با دادائیسم تفاوتهایی دارد. در تئاتر ابزورد، بیمنطقی و پوچی به منظور نمایش بیمعنایی زندگی و وضعیت انسان در دنیای مدرن به کار میرود. اما دادائیسم از بیمنطقی نه تنها برای نقد زندگی و فلسفه، بلکه به عنوان یک روش هنری برای خلق آثاری بدون هیچ گونه هدف مشخص استفاده میکند.
در کل سبک دادائیسم در تئاتر، از هرگونه ساختارگرایی و مفهومگرایی اجتناب میکند و با استفاده از رویکردی بیمنطق و بیهدف، هنر را به عرصهای برای اعتراض و تخریب تبدیل میکند. این در حالی است که سایر جنبشها حتی در بیمنطقی خود نیز دارای یک نوع نظم و هدف پنهان هستند.
اجرای فیالبداهه، صحنه نامرتب، موسیقی پر سر و صدا از مشخصات نمایشهای سبک دادائیسم در تئاتر است. دادائیستها در این هرج و مرج، تماشاگران را نیز با خود همراه میكردند و آنان را وارد جریان نمایش میکردند. بازیگران در طول نمایش، بارها تغییر چهره میدادند و تمامی اینها را از ابداعات و ابتكارات خود میدانستند. در ادامه چند نمایش معروف سبک دادائیسم در تئاتر را معرفی میکنیم:
نمایشنامههای دادائیستی به دلیل ساختار بیمنطق و تجربهگراییشان، تأثیرات عمیقی بر تئاتر مدرن گذاشتهاند. یکی از نمایشنامههای برجسته دادائیسم، «ضد تراژدی» اثر هوگو بال است. این نمایشنامه در سال ۱۹۱۶ به عنوان یکی از نخستین آثار دادائیستی بهشمار میآید که در تئاتر زوریخ اجرا شد و شامل دیالوگهای بیمعنی، حرکات ناهماهنگ و جلوههای دیداری و شنیداری غیرمعمول بود.
دیگر نمایشنامهی مهم سبک دادائیسم در تئاتر، «گاز قلب»
اثر تریستان تزارا است. این نمایشنامه با هدف به چالش کشیدن انتظارات تماشاگران و ایجاد نوعی واکنش عاطفی شدید طراحی
شده است. تزارا در این اثر به وضوح اصول دادائیسم را به نمایش میگذارد، بهطوری
که تماشاگر نه تنها با روایتی نامنظم و عجیب مواجه میشود، بلکه به معنای دقیقتر
با شورش علیه تمامی قواعد تئاتری روبهرو میشود.
از دیگر آثار مهم دادائیستی میتوان به «آنیسو» اثر فرانسوا پیکابیا اشاره کرد که در سال ۱۹۲۰ به اجرا درآمد و ترکیبی از حرکتهای رقص، موسیقی و تصاویر فراواقعی را به نمایش میگذاشت. این نمایشنامه به خوبی نشاندهنده تجربهگرایی دادائیستی و تمایل این جنبش به برهم زدن هرگونه قواعد تئاتری است.
سخن فرواک
در این مقاله از مجلهی فرواک به سبک دیگری از سبکهای
نمایشنامه نویسی در تئاتر پرداختیم. سبک دادائیسم در تئاتر را بهعنوان یکی از رادیکالترین
جنبشهای قرن بیستم، بررسی کردیم. در این راه ابتدا به تعریفی از این سبک پرداختیم
و سپس تاریخچه و عناصر سبک دادائیسم در تئاتر را بیان کردیم. در پایان نیز به
معرفی برخی از نمایشنامهها و نمایشهای معروف این سبک در حوزهی تئاتر اشاره کردیم.
امیدواریم شما هنردوست عزیز با مطالعهی این مقاله اطلاعات مفیدی کسب کرده باشید و
در صورت علاقمندی، به سایر مقالات ما در مجلهی فرواک مراجعه کنید.
نویسنده: سارا فرخنده طینت فرد
نظرات کاربران