رستم! تو را چه به پسرکُشی؟
نمایش نبرد رستم و سهراب، چرایی و چیستی قصهی پر غصهی جنگ پدر و پسری رستم و سهراب را با زبانی نسبتاً ساده و همهفهم و با بهرهگیری از عناصر موزیکال تعزیه، به اجرا میگذارد. این نمایش به معنای واقعی باورهای ملی را به تصویر میکشد و بار دیگر مفهوم وطن را از زبان فردوسی بزرگ برای تماشاچیان به عرصه نمایش میگذارد. نمایش نبرد رستم و سهراب از تاریخ یکم مردادماه سال 1403 در استادیوم تنیس واقع در باشگاه انقلاب بر روی صحنه رفته است.
به گفته مخاطبان نمایش نبرد رستم و سهراب، نبرد رستم و سهراب یک تجربه متفاوت و تماشایی است. اجرای بازیگران بهویژه بازی عالی بانیپال شوپون و صدای گیرای علی زند وکیلی مواردی است که به این اجرا رنگ و بوی خارقالعادهای داده بود. ویدئو مپینگ، صدابرداری و طراحی صحنهها نیز مواردی بودند که بهشدت مخاطب را تحتتأثیر قرار داده بود. روایت داستان نیز در جذب بینندگان بسیار مؤثر واقع شده بود اجرای زنده و همراه با جلوههای ویژه، حس و حال متفاوتی از تئاتر را به مخاطبان منتقل کرد بهطوریکه بسیاری از افراد این اثر را در حد یک اثر ملی دانسته و تأکید کردند که بسیار روی آن کار شده است.
بااینحال، نمایش نبرد رستم و سهراب با برخی مشکلات همراه بود. قطعشدن میکروفن در برخی مواقع و بیسلیقگی در اجرا، مانند استفاده از اژدهای چینی در نورپردازی و سپر رومی در دست سربازان، انتقادهایی را به همراه داشت. برخی از تماشاگران از جایگاههای خاص به دلیل وجود نردهها احساس ناراحتی کردند و از فاصله دور چهره بازیگران برای بینندگان قابلمشاهده نبوده است. همچنین، تماشاگران به صدای بلند بازیگران در طول مدتزمان طولانی اجرا و کیفیت صحنههای نبرد انتقاد داشتند. با وجود هزینه بالای بلیت، برخی مخاطبان این قیمت را بیشتر از حد معمول دانستهاند و از کیفیت اجرای صحنههای نبرد و انتخاب بازیگران نیز ناراضی بودند.
یکی از مخاطبان در خصوص این نمایش چنین نوشته است:
نمایش نبرد رستم و سهراب اثری تماشایی و متفاوت بود که با وجود قیمت نسبتاً بالای بلیت، ارزش تجربهکردن را داشت. طراحی لباس، صحنهآرایی و دیالوگنویسی به طرز فوقالعادهای انجام شده بود و در حد استانداردهای بینالمللی، نظیر تئاترهای سوهو، کیفیت بالایی داشت. این اثر با تمرکز بر جنگ درونی رستم نسبت به مرگ سهراب و استفاده از فلشبک، داستان عشق به تهمینه، توطئههای بارمان و هومان، نبرد گردآفرید و سهراب و عشق سهراب را به زیبایی به تصویر کشید. نمایش توانست در طول یک ساعت و چهل دقیقه مخاطب را مسحور کند و تا لحظه نبرد رستم و سهراب همه چیز به بهترین شکل پیش رفت.
بااینحال، در لحظهای که سهراب، رستم را به زمین میزند، روایت دچار تغییر شد و ناگهان با یک چرخش ۱۸۰ درجهای، داستان بهسرعت به سمت پایان رفت و بسیاری از لحظات زیبای داستان، از جمله دیالوگهای مهم بین پدر و پسر، رستم و کیکاووس و صحنههای حماسی تدفین سهراب حذف شدند. هرچند که پایان داستان باتوجهبه روایت آن درست بود، اما حیف شد که اینهمه کار زیبا به شکل مناسبی به اتمام نرسید. نمایش پتانسیل بالایی داشت که بهدرستی از آن استفاده نشد. بانیپال شومون بهعنوان بهترین بازیگر نمایش شناخته شد و نقش شیطان را با حرکات مکر و فریب به بهترین شکل ایفا کرد. استفاده از اشعار شاهنامه در نمایش بسیار کم بود و پایانبندی آن نیز کامل نبود. همچنین، هرچند علی زند وکیلی در اجرای موسیقی بسیار موفق بود، اما بازیگری و دیالوگ گویی او ناامیدکننده بود.
در کل، این نمایش با وجود مشکلاتی که داشت، توانست تجربهای متفاوت و ویژه از تئاتر را به مخاطبان ارائه دهد و باتوجهبه استقبال و انتقادات مخاطبان، میتواند با بهبود برخی جزئیات به یکی از آثار برجسته در عرصه تئاتر تبدیل شود.
داستان نبرد رستم و سهراب داستانی استکه در نمایش رستم و سهراب به کارگردانی حسین پارسایی به نمایش گذاشته شدهاست. این داستان از روایاتی است که کمتر ایرانی آن را نشنیده است. این داستان یکی از بخشهای حماسی شاهنامه فردوسی است که به تراژدی غمانگیزی ختم میشود. در این روایت، رستم، پهلوان نامدار ایرانی، در جستجوی اسب خود با نام رخش به سرزمین سمنگان میرود و در آنجا با تهمینه، دختر شاه سمنگان، ازدواج میکند. رستم پس از گذشت یک شب از ازدواجشان، مهرهای را که بر روی بازوی خودش بسته بود و سبب شناس او در بیان جهانیان بود، به تهمینه داد و گفت اگر از من صاحب فرزند دختری شدی این مهره را به گیسوی او ببند و اگر خداوند به تو یک پسر هدیه داد، این مهره را به بازوی او ببند و از تهمینه خداحافظی کرد و پس از یافتن رخش، به ایران بازگشت. پس از آن تهمینه صاحب پسری شد که او را سهراب نام نهاد.
سهراب که در بیخبری از هویت واقعی پدرش بزرگ میشود، در دهسالگی پهلوانی قدرتمند و شجاع میشود. او تصمیم میگیرد به ایران حمله کند تا پدرش را پیدا کرده و تاجوتخت را به دست آورد.
در داستان نبرد رستم و سهراب، افراسیاب که از دشمنان اصلی رستم بود زمانی که فهمید سهراب لشکری جمع نموده و قصد جنگ با شاه آن زمان را دارد، شاد شد و گفت کسی نباید بگذارد این پدر و پسر یکدیگر را بشناسند تا زمانی که به جنگ با یکدیگر برخاستند اگر رستم کشته شود، ما بهراحتی ایران را به چنگ آوریم و سپس در یک شب سهراب را در خواب میکشیم و اگر سهراب در نبرد کشته شد، اینگونه از رستم انتقام گرفتهایم. اما در یک نبرد سرنوشتساز با نقشه شوم افراسیاب، سهراب و رستم به مبارزه با یکدیگر میپردازند. رستم که از هویت سهراب بیخبر است، در نهایت او را بهشدت زخمی میکند. سهراب درحالیکه در حال مرگ است، هویت واقعی خود را فاش میکند و به کسی که او را به هلاکت رسانده بود و تا آن زمان نمیدانست او پدرش رستم است گفت: مادرم یک نشان از پدرم به من داده است؛ ولی اکنون من جانی در بدن ندارم و درحالیکه موفق به دیدار پدرم نشدهام، مرگ در یکقدمی من است؛ ولی تو آگاه باش که پدرم، رستم، هرکجا که باشد انتقام خون مرا از تو میگیرد. رستم پس از شنیدن این واقعیت که پسرش را کشته، دچار اندوهی عمیق میشود و مدهوش به سهراب میگوید که چه نشان از رستم داری؟ که من رستم هستم سهراب پس از دانستن این واقعیت که این پدر اوست به رستم گفت که بند جوشن مرا بازکن و مهرهای که به مادرم دادی را نظاره کن.
کنون بند بگشای از جوشنم
برهنه نگه کن تن روشنم
چو بگشاد خفتان و آن مهره دید
همه جامه بر خویشتن برترید
رستم پس از ناراحتی بسیار، تلاش میکند تا سهراب را نجات دهد، اما داروی شفابخش بهموقع نمیرسد و سهراب میمیرد و پس از آن تهمینه نیز یک سال بعد در غم مرگ پسرش جان میدهد.
امیر آقایی بازیگر نقش رستم در نمایش نبرد رستم و سهراب و سینا مهراد بازیگر نقش سهراب در این تئاتر هستند. رستم، پهلوان بزرگ ایرانی است که نماد قدرت، شجاعت و افتخار ملی ایرانیان در شاهنامه است که نماد تضاد بین وظیفه پهلوانی و عشق پدرانه در این داستان است. سهراب، پسر رستم و تهمینه، نماد جوانی، شجاعت و شور است. پهلوانی قدرتمند و بلندپرواز است که به دنبال شناخت پدرش و دستیابی به افتخارات بزرگ، به ایران حمله میکند. تهمینه دختر شاه سمنگان، زنی زیبا، دانا و عاشق است. او با عشق به رستم ازدواج میکند و مادر سهراب میشود. این نقش توسط الناز شاکر دوست بازی میشود. گردآفرید یکی از پهلوانان زن در شاهنامه است که نماد شجاعت و توانمندی زنان در عرصههای نبرد و دفاع از سرزمین است. در قسمتی از این داستان سهراب پس از نبرد با گردآفرید، کلاهخود او را از سرش برمیدارد و زمانی که گیسوان او را میبیند متوجه میشود که او شیرزن ایرانی است و دل به او میسپارد. پردیس احمدیه این نقش را بهخوبی بازی میکند.
در توضیح آکومنه و سیرنگ در نمایش نبرد رستم و سهراب، اکومنه (اکوان دیو) یکی از دیوان و موجودات شیطانی در شاهنامه است که نماد شرارت و توطئهگری است. نقش او بیشتر بهعنوان یک دشمن و موجودی است که نمایانگر نیروهای اهریمنی است. در مقابل سیرنگ (سیمرغ) یک موجود افسانهای و اسطورهای است که در داستانهای مختلف شاهنامه به رستم و دیگر پهلوانان کمک میکند. شخصیت او نمایانگر خرد، هدایت، و نجاتدهندگی است. در نمایش نبرد رستم و سهراب شاهد بازی فوقالعاده بانیپال شومون در نقش آکومنه و علی زند وکیلی در نقش سیرنگ هستیم.
. کیکاووس: سیامک صفری
. شاه سمنگان: علی فرحناک
. بارمان: امیررضا دلاوری
. هومان: امیر کاوه
. پیک: فرحان فرحناک
. هژیر: امیرحسین ساربان
. جانستان: الکس ملک کرم
. خنیاگر: سارا پارسایی
. همراز: نیکا افکاری و سروین ضابطیان
کارگردان: حسین پارسایی
نویسنده: متین ایزدی
تهیه کننده: سید محمود شبیری، حسین پارسایی
بازیگران: امیر آقایی/ سینا مهراد/ الناز شاکردوست/ پردیس احمدیه/ بانیپال شومون/ علی زندوکیلی/ سیامک صفری/ علی فرحناک/ امیررضا دلاوری/ امیر کاوه/ فرحان فرحاک/ امیرحسین ساربان/ الکس ملک کرم/ سارا پارسایی/ نیکا افکاری / سروین ضابطیان
سایر عوامل نمایش نبرد رستم و سهراب | |||
---|---|---|---|
طراح انیمیشن |
مسعود علی محمدی |
دستیار اول طراحی لباس | سوین بیگدلی |
طراح حرکت | سروش کریمی نژاد |
مدیر هنری طراح صحنه و لباس | سهیل دانش اشراقی |
مدیر تولید | وحید مشاری | آهنگساز | بامداد افشار |
طراح چهره پردازی | علی شفیعی ثابت | طراح نور | مرتضی نجفی |
جلوه های ویژه میدانی | ایمان کرمیان |
سخن فرواک
در پایان اگر علاقهمند به شاهنامه و داستانهای فردوسی بزرگ هستید، این نمایش از حسین پارسایی که پیش از این نیز در سال 1402 نمایش هفت خان اسفندیار را کارگردانی کرده بود برای شما ساخته شده است. برای تماشای این نمایش می توانید با خرید بلیت نمایش نبرد رستم و سهراب از سایت ایران تیک از تاریخ یکم مردادماه سال 1403 به تماشای آن در استادیوم بین المللی تنیس واقع در باشگاه انقلاب بنشینید.
نویسنده: فاطمه عزیزی
نظرات کاربران
بی نظیر بود این نمایش. بی نظیر!!!!! حتی از هفت خان اسفندیار هم بیشتر به دلم نشست.